علل تغييرات اشکال زمين را بايد در نيروهايي جستجو کرد که دردو طرف پوسته به آن فشار مي آورند و سخت با يکديگر در ارتباط هستند. اگر از برخي نيروهاي دروني سانحه بار مانند زمين لرزه ها، آتشفشان هاو .... صرفه نظر شود، مي توان چنين نتيجه گيري کرد که نيروهاي بيروني در تخريب و ايجاد تغييرات عمده اشکال ناهمواريهاي روي زمين مداخله دائمي دارند. انسان از مدتها قبل با اين تغييرات و ويرانيهاي حاصل از آنها آشنايي پيدا کرده و حتي براي جلوگيري از خطرات يا نتايج زيان بار آنها به فکر چاره و مقابله نيز افتاده است. اما خود انسان، در اکثر موارد، در تغيير اين پوسته، نقش موثري دارد. آگاهي از تغييرات اشکال پوسته زمين و نحوه آنها و نيروهايي که موجب اين تغييرات مي شود، مقدمات موضوعات ژئومورفولوژي کاربردي را فراهم مي آورد. همچنين ژئومورفولوژي در مقياس وسيعي با فعاليتهاي انسانها و مسائل آنها مرتبط است. براي اينکه فعاليت هاي وي بازدهي دلخواهي داشته باشد، بايد متناسب با ديناميک محيط و با در نظر گرفتن نقش عوامل مورفوژنيک تنظيم شود. در اينجاست که مطالعات ژئومورفولوژي که بر اساس مفاهيم جديد آن انجام شده است، با فراهم آوردن اطلاعات دقيق از مورفوديناميک محيط و شناخت مناطق با ثبات و يا ناپايدار و محاسبه ميزان پايداري و يا آسيب پذيري آن در ارتباط با نوع فعاليت، در خدمت انسان قرار مي گيرد. در اين صورت ژئومورفولوژي دقيقا مفهوم کاربردي را، به معني واقعي کلمه پيدا مي کندو مي تواند بسياري از مشکلات را که در برنامه ريزي هاي عمران ناحيه اي در زمينه هاي مختلف، از قبيل عمران، توسعه کشاورزي، جاده ها، سد سازي، استخراج معادن، مديريت محيط طبيعي مطرح مي شود، حل کرده و پاسخ هاي مناسب را براي مسائل متعددي که در اين رابطه عنوان مي شود، فراهم آورد. به همين جهت بعد از جنگ جهاني دوم ژئومورفولوژي کاربردي، در اغلب کشورهاي جهان با روش سيستماتيک و با اهميت خاصي مورد توجه قرار گرفته است و بررسي عوامل گوناگون را بطور ترکيبي مد نظر مي گيرد و مي تواند پاسخگوي نيازهاي برنامه هاي کشاورزي، ساختماني، عمراني و.... باشد.
ژئومورفولوژي و موضوعات مورد مطالعه در قلمرو کره زمين
ژئومورفولوژي شاخه اي از علوم طبيعي و زمين است و موضوع ويژه مطالعه آن سطح تماس مي باشد که محل برخورد قلمروي سه گانه آبي، گازي و جامد است. نيروهايي که از درون ليتوسفر سرچشمه مي گيرند و نيز نيروهايي که در خارج از آن بدست مي آيند، در اين سطح متعادل شده و انعکاس مي يابند.ژئومورفولوژي وظيفه دارد که نحوه تعادل و انعکاس اين انرژي ها را مطالعه و بررسي کرده و مشخص مي کند که هنگام تغيير يافتن اين تعادل، حالت سطح مذکور چگونه تغيير مي يابد. در اين قلمرو شاخه هاي ديگري نيز که به نحو خاصي با آن در رابطه بوده و حالت ديگري از تعادل نيروهاي ياد شده را مورد توجه قرار مي دهد به مطالعه و بررسي مشغول مي باشند. به طور کلي، ذات طبيعت با پيوندها و رابطه ها مشخص بوده و بريدگي ها و جدائي ها را، که متخصصان براي سهولت کار خود، به طور قرار دادي به وجود مي آورند، نمي پذيرد.
ژئومورفولوژي در ارتباط با موضوعات اتمسفر همانگونه که مي دانيم، اتمسفر از ترکيب گازهاي گوناگون و عناصر ريز، پراکنده و معلق به ويژه در لايه زيرين تشکيل يافته است. اين قلمرو گازي با دريافت انرژي الکترومانيتيک خورشيدي به نيرويي مجهز مي شود که ديناميک اتمسفري را در معني عام به وجود مي آورد. اين نيرو بخشي از ژئوديناميک بيروني را تشکيل مي دهد که علاوه بر هدايت پديده هاي جوي عوامل مورفوژنيک را تغذيه مي کند. برخي از اين عوامل به صورت پديده هاي گوناگوني مانند: کريوکلاستيم، ترموکلاستيسم و هالوکلاستيسم در تغيير شکل دادن زمين دخالت مي کنند که هريک را بررسي مي کنيم:
- کريوکلاستيسم: به متلاشي شدن سنگها در اثر عمل يخبندان و ذوب يخ، کريوکلاستيسم مي گويند. بنابراين نوسانات درجه حرارت و بالا و پايين آمدن گرما از حد صفر درجه سانتي گراد، اين ساز و کار و فرايند را موجب مي شود. با توجه به اينکه در اين ساز و کار نقش عمده با يخ بندان است آنرا "ژليفلاکسيون" مي گويند. رطوبت هوا و وجود آب، عوامل ديگر آب و هوايي نيز در اين عمل دخالت موثر دارند. به طوري که بدون تغييرات درجه حرارت نيز عوامل ياد شده نقش متلاشي کننده خود را به شکل ديگري ايفا مي کنند.
- ترمو کلاستيسم: بالا و پايين رفتن درجه حرارت موجب متلاشي شدن سنگها مي شود که در اين حالت سنگها تحت انقباض و انبساط متناوب قرار مي گيرند و به شکل هاي منفصل و متحرک در مي آيند. اثر تغييرات درجه حرارت اصولا در سطح ليتوسفر، بيشتر از اعماق آن است. نوع وبافت سنگها در کيفيت متلاشي شدن آنها، تحت تاثير ساز و کار ترموکلاستيم دخالت دارد. تناوب نفوذ امواج حرارتي در سنگها، ضريب انبساط و رنگ سنگها نيز در نحوه تاثير اين مکانيسم بي تاثير نيست.
هيدروکلاستيسم: متلاشي شدن سنگها را در اثر تناوب جذب رطوبت و از دست دادن آن هيدروکلاستيسم گويند. در اين نوع قطعه قطعه شدن سنگها عامل شيميايي دخالت ندارد و فقط عامل فيزيکي عمل مي کند. اما وجود رس در اين سازو کار ضروري است، زيرا در نتيجه تغييرات حاصل در حجم رس که در اثر جذب آب يا از دست دادن آن انجام مي شود، سنگها متلاشي مي شوند. هيدروکلاستيسم بر حسب نوع سنگها در دو مقياس نقش خود را ايفا مي کند. در پاره اي از سنگهاي دانه اي، بلورين و بلور لايه مثل گرانيت ها، گنايس ها و ميکاشيست ها تجزيه برخي از کاني ها به ويژه فلدسپات ها، رس هاي از نوع مونت موريونيت ها در سطح کاني ها پراکنده مي شود. انبساط و انقباض اين رس ها در اثر جذب آب يا از دست دادن آن به جدا شدن مکانيکي دانه ها و يا قطعات سنگ ها منجر مي شود. در سنگ هاي رسوبي مکانيسم هيدروکلاستيسم به گونه اي ديگر ظاهر مي شود. در اين سنگها لايه نازکي از رس ها معمولا در وسط لايه هاي سختي مانند: آهک و ماسه سنگ قرار دارد. جريان آب که درزه هاي سنگ هاي سخت نفوذ کرده و در لايه هاي رسي متوقف مي شود، باعث انبساط حجم لايه مي شود و در مواقع خشکي منقبض شده ، به اين ترتيب خلاء زيادي را فراهم مي آورد و در اثر تکرار عمل به تدريج سنگ هاي سخت بالايي بر حسب نوع جنس به قطعاتي تقسيم و تحت تاثير ريزش و لغزش قرار مي گيرند.
- هالوکلاستيسم: اگر تبلور نمک هاي محلول در آب هاي نفوذ يافته، منجر به متلاشي شدن سنگ هاي محل شود آنرا هالوکلاستيسم گويند. اين مکانيسم اکثرا در مناطق خشک موجب متلاشي شدن سنگ ها مي شود. در اين مکانيسم تغذيه بلورهاي نمکي تشکيل شده از آب نمک دار، با حالت پيچيده اي به طور غير مستقيم حجم را افزايش داده و به جداشدن سنگ ها منتهي مي شود.