عصر یخبندان کوچک وتاثیر آن بر ایران زمین
برای تمام ساکنان سیاره زمین تغییرات آب و هوائی نکتهای بسیار آشناست. سرعت این تغییرها به اندازهای زیاد است که ما میتوانیم هر روز افت و خیز دما، تغییر رطوبت هوا و سمت و سرعت باد را احساس کنیم. تغییرات فصلی آب و هوا بهصورت یک چرخه معمولاً پیشبینی پذیر است
گه تیر مه باد دریای هند بشوید به سیلاب از چین به سند به موسم کند زنده او نیمروز به خورشید تابان ماه تموز برای تمام ساکنان سیاره زمین تغییرات آب و هوائی نکتهای بسیار آشناست. سرعت این تغییرها به اندازهای زیاد است که ما میتوانیم هر روز افت و خیز دما، تغییر رطوبت هوا و سمت و سرعت باد را احساس کنیم. تغییرات فصلی آب و هوا بهصورت یک چرخه معمولاً پیشبینی پذیر است. بهار پس از زمستان و پائیز بعد از تابستان میآید. ترکیبی از عوامل آب و هوائی که در منطقه معینی به مدت چندین سال مشخص و نمایان شده باشد را اقلیم مینامند. هر منطقه اقلیمی هم میتواند جزئی از یک منطقه اقلیمی بزرگتر، مانند اقلیم قطبی، بارانهای موسمی، حارهای، بیابانی و ... باشد. هنگامی که اقلیم خاصی برای منطقهای مشخص شد، پدیدههای نادری مانند توفانهای شدید و بارندگیهای سیلآسا، و یا بادهای ناگهانی، موجب نمیشوند که اقلیم اصلی یک ناحیه تغییر کنند. به بیان دیگر اینکه آنچه که به نام یک اقلیم مینامیم، میانگین اندازهگیری متغیرهای آب و هوائی در یک دوره زمانی طولانی است. بسیار دشوار است که بخواهیم، اندازهگیری تغییرات طولانی مدت آب و هوائی در دههها یا سدهها را ارزیابی کنیم. به ویژه اینکه اندازهگیری متغیرها در زمانهای گذشته هم امری ناممکن است از اینرو از روی نشانهها و شواهد به بررسی این امر میپردازیم. شدت زمستانها در ادوار گذشته از روی دانههای بلور نمکی سنجیده میشود. اما این اندازهگیری پرسش زیر را هم مطرح میکند: آیا در طی سدهها، در نقاط گوناگون زمین، اقلیم تغییر کرده است؟ هرچند که در آغاز پاسخ بلی نمایان میشود، اما چنین پاسخی باید بر استنتاج دادهها قرار داشته باشد. ما در این نوشتار به دوره سالیان ۱۴۵۰ تا ۱۸۵۰ میلادی (برابر با حدود ۸۰۰ تا ۱۲۰۰ خورشیدی) میپردازیم. این دوره دست کم در نیمکره شمالی دما از زمان کنونی پائینتر بوده است. زمانیکه آن را عصر یخبندان کوچک مینامیم. در این دوره زمانی است که مسیر آمودریا (جیحون) تغییر کرده ارتباط دریای مازندران و دریاچه وخش (آرال) قطع شده است. رودخانهها و دریاچههای محلی بسیاری در آغاز این دوره پر آب بوده و در پایان خشک شدند. پهنه گستردهای از دریاچه تنک، علفزارها و مرغزارهای ایران زمین و همچنین زمینهای کشاورزی در این دوره از میان میروند. همچنین تنوع حیات وحش هم رو به کاهش میگذارد. گسترده زندگی گربهسانان بزرگ در ایران کوچک و کوچکتر میشود تا اینکه ببر مازندران و شیر ایرانی که هر دو نماد کشور و تمدن ایران بودند در پایان این دوره به شدت کاهش یافته سپس منقرض میشوند. همچنان که گفته شد بسیار مهم است که دلایلی برای یک تغییر اقلیمی ریشهای و اساسی یافت شود. اما چنین دلایلی تا کنون یافت نشدهاند. این تعادل ظریف طبیعت است که زندگی روی زمین را امکانپذیر ساخته و در این تعادل پیشامدهای ناگوار غیر مترقبه، فاجعه و مصیبت نامیده میشوند. بهطور یقین در بررسی و مطالعه تاریخی اقلیم مشکلات زیادی وجود دارد. بسیاری از ابزارهای اندازهگیری که امروزه بهطور گستردهای استفاده میشوند مانند دماسنج، باد سنج، فشار سنج، باران سنج در سالیان اخیر گسترش یافتهاند. از این روست که برای دستیابی به اقلیم در سدههای گذشته، استنتاج دادهها از منابع دیگر معنی پیدا میکند. این دادهها منابعی مانند روزنگار ناوگان دریائی، جدولهای مالیاتی، تاریخ جوامع انسانی و مهاجران، میزان تولیدات کشاورزی، و از همه جالبتر اطلاعاتی از درون هنر به ویژه ادبیات است. در سال ۱۲۸۹ رودخانه زایندهرود خشکید، مردم در آن چاهی کندند به قرب سی زرع و آبی به زحمت میکشیدند برای مشروبات (تاریخ مسعودی) هنگامی که از عصر یخبندان کوچک صحبت میشود، عصر یخبندان بزرگ هم معنا پیدا میکند. تصور میشود که در دنیای چهارم زمینشناسی (پلیستوسن) تودههای یخ در مقیاس عظیم، حرکت کردهاند. شواهدی وجود دارد که کلاهکهای یخی قطبها، از مرزهای کنونی به نحو بارز و چشمگیری به اطراف گسترده شده بودهاند. در نیمکره غربی، شواهد یخبندان مانند خاک یخزده، نشانههای صیقلی، خط روی صخرهها، یخ رفت، تخته سنگهای سرگردانی که از منشأ خود بسیار دور شدهاند بیشتر در کانادا و بخشهائی از شمال آمریکا چشمگیر هستند. تمامی این نشانهها دلیلی بر وجود مقدار هنگفت یخ و حرکت آن در مقیاس بسیار بزرگی بوده است. اما مشخصه عصر یخبندان کوچک، حرکت مقدار هنگفت یخ از قطب به سوی جنوب نیست، بلکه به وسیله زمستانهای بسیار سخت یک دوره چند صد ساله در نیمکره شمالی مشخص میشود. بهعلاوه، دیگر پدیدههای هواشناسی مانند تابستانهای خنکتر، تغییر عمده در الگوی باد، همچنین تغییر چشمگیری اندازه یخچالهای کوهستانی مشاهده میشود. دوره بلافاصله پیش از عصر یخبندان کوچک، دوره سالهای ۱۱۰۰ تا ۱۳۰۰ میلادی (حدود ۵۰۰ تا ۷۰۰ خورشیدی) یک آب و هوای نا متعارف و نا مرتب را نشان میدهد. مشخصات آن با امروزه متفاوت بوده و میانگین دمای آن از امروز هم بالاتر بوده است. از این روست که در متون تاریخی جابهجائی چشمگیری به سوی سرما به چشم میخورد. در این دوره استپهای بیپایان آسیا مملو از مواد غذائی برای انسان میگردد. در نتیجه در میان اقوام این ناحیه رشد جمعیت زیادی به چشم میخورد. هم اینان با یورش خود تحت عنوان کلی قوم مغول به سوی سرزمینهای متمدن، تاریخ جهان را دگرگون ساختند. ● شاخصهای تاریخی تغییر اقلیم در آغاز از آثار دگرگونی اقلیم بر روی گیاهان و جانوران سخن میگوئیم. تاکستانهای جنوب انگلستان در حدود سالهای ۱۱۰۰ تا ۱۳۰۰ میلادی (حدود ۵۰۰ تا ۷۰۰ خورشیدی) باردهی بالائی داشته است. و این حدود ۵۰۰ کیلومتر بالاتر از مدار کنونی کشت انگور در آلمان و فرانسه است. در زمان یاد شده انگور در شمال فرانسه و آلمان هم کشت میشده است، جائیکه امروزه نگهداری تاکستانهای آن هیچگونه توجیه اقتصادی ندارد. انگور تولید شده در انگلستان بسیار بیشتر از مصرف محلی آن بوده و صادرات انگور و فرآوردههای آن به ویژه در فرانسه رونق فراوان داشت. در سالهای سده ۱۴۰۰ میلادی (حدود ۸۰۰ خورشیدی) دما برای ایجاد فرآوردههای انگور بسیار پائین بود و کشت تاکستان در مدارهای شمالی متوقف شد. حتی در زمان کنونی هم امکان کشت تجاری انگور در این نواحی وجود ندارد. اینک میتوان بهطور تقریبی میزان اختلاف دما در این دوره را حدس زد. در آلمان، در زمان این گرما، تاکستانها در ارتفاع ۷۸۰ متری از سطح دریا یافت میشدند. آنها هم اکنون در ارتفاع ۵۶۰ متری از سطح دریا دیده میشوند. اگر در هر ۱۰۰ متر ارتفاع حدود ۶/۰ تا ۷/۰ درجه سانتیگراد کاهش دما داشته باشیم (لاپس ریت)، این داده به ما میگویند که دمای هوا حدود ۱/۰ تا ۴/۱ درجه سانتیگراد گرمتر از امروز بوده است. برای یک محصول انگور عالی، به یک بهار معتدل و به نسبت گرم پس از پایان شکفتن شکوفهها نیاز است. همچنین، برای افزایش قند موجود در آن، یک تابستان گرم و پائیزی معتدل ضروری است. محصولات باید پیش از نخستین یخبندان گردآوری شوند. شاهد گیاه شناختی دیگر بر این کاهش دما خط رویش درختان در کوههای آلپ است که حدود ۷۰ تا ۳۰۰ متر پائینتر آمده است. این مشاهدات با بازمانده ته نشستهای گیاهی و جنگلی در ارتفاعاتی بالاتر از آنچه امروزه هستند تأیید میشود. همچنین در آلمان خط رویش درختان بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ متر پائینتر آمده است. در ایسلند این خط ۳۰۰ متر پائینتر آمده است. هنوز هم در انتهای دنبالههای یخچالهای موجود در ایسلند، تنه درختچههای غان و غوشه به چشم میخورند. همچنین، کاهش دما به معنی کاهش در مدار کشت میوهها همانند، جابهجائی خط کاشت خرما در ایران، و پهنه تولید غلات و افزایش حدود ۲۰ روز به زمان رسیدن انگورهای تاکستانهاست. بقایای آرامگاههای Norse در گرینلند، جائی است اکنون خاک آن پیوسته یخ زده است. حدس زده میشود که دمای Norse در آن زمان بین ۲ تا ۴ درجه گرمتر از امروز بوده است. همچنین یافتن ریشههای گیاهان در چنین سطحی این دیدگاه را تقویت میکند، آن هم در جائیکه امروزه سرمای پایدار و یخبندان همیشگی جلوی رویش هرگونه گیاهی را میگیرد. شواهدی نیز در دست است که اسکیموهای آمریکای شمالی، سرزمینهای شمالی گرینلند، جزیره Ellesmere و جزایر سیبری شمالی را اشغال کرده بودهاند. در این مکانها، شواهد بسیاری از اقامت کسانی که از راه دریا نقل و مکان میکردهاند یافت شده است. باستانشناسان هم شواهد زیادی از وجود دهکدههای صیادی باستانی که ماهیگیری و شکار نهنگ آنها را گسترش داده بود یافتهاند. این مهاجرنشینها با تغییر هوا مجبور به حرکت به سمت جنوب شدد. برخورد به ناچار رخ داد و مهاجرنشینهای وایکینگ به ناگاه در سالهای سده ۱۴۰۰ میلادی (حدود سده ۸۰۰ خورشیدی) ناپدید شدند. تماس این سرزمین با اروپا در ۱۴۲۰ قطع شد و تا دهه ۱۷۲۰ دوباره برقرار نشد. اروپائیها تا سده ۱۸۰۰ میلادی دیگر در آنجا مهاجرنشین نساختند. در کاوشها و حفاریها در مراکز مسکونی وایکینگها در گرینلند.، دانههای غلات یافت شده است، که نمایانگر کشاورزی غلات است. شواهد تاریخی نیز دال بر کشت غلات در مهاجرنشینهای وایکینگ پیش از عصر یخبندان کوچک است. موردی که تا دوران معاصر تکرار نشده بود در ایسلند هم تا سده چهارده میلادی غلات کشت میشده است. در سال ۱۶۹۵ (۱۰۷۴ خورشیدی) آب پیرامون این جزیره به جز بخش کوچکی از آن کاملاً یخ زد، از اینرو این جزیره را سرزمین یخی نام نهادند. حتی از سوی کوههای بلند هم جریان آب به هیچ سوئی وجود نداشت. یخچالهای کوهستان اطلاعات زیادی را درباره آب و هوا در یک مدت طولانی در خود ذخیره کردهاند. یخچالها موجودیت خود را از کوههای مرتفع پوشیده از برف آغاز میکنند. برفهای فشرده شده در اثر جاذبه (گرانش) زمین، چون رودی از یخ به سمت پائین کوه حرکت میکنند. در اثر این حرکت لایههای پائینی یخ شکسته شده، ذوب میشوند. اگر میانگین دما گرمتر بشود، یک ناپایداری رخ میدهد که در آن آهنگ ذوب یخ بیشتر از آهنگ تشکیل آن است. آنگاه ابعاد یخچال کوچکتر شده و به ارتفاعات بالاتر پس خواهد رفت. اگر میانگین دما سردتر شده باشد، ناپایداری در جهت برعکس اتفاق خواهد افتاد و رطوبت در جهت افزایش ابعاد یخچال تأمین میگردد. در دوره گرمائی، جمعیت استپهای آسیا به ویژه تیرههای مغولی، رشد چشمگیری داشت. سپس این جمعیت همچون سیلی ویرانگر به سوی سرزمینهای متمدن جنوبی سرریز شدند و فاجعه یورش مغول را پدید آوردند. ● مشخصات فیزیکی عصر یخبندان کوچک تا اینجا ما از شواهد اقتصادی و اجتماعی عصر یخبندان کوچک گفتگو کردیم. اینک باید به دنبال شواهد فیزیکی این فرضیه باشیم. گیاهان، از محیط پیرامونی تا ساختار درونی آنها، از در هم آمیختگی اتمهای گوناگون (کربن، هیدورژن، و اکسیژن) تشکیل شدهاند. ترکیب شکل یافته از این اتمها تا دههها تغییر نمیکند. بنابراین، ترکیب شیمیائی یک گیاه میتواند اثر انگشت تغییرات آب و هوائی در طول رشد آن وجود دارد. در جانداران، ایزوتوپهای گوناگون کربن، هیدروژن و اکسیژن وجود دارد با تغییر فراوانی این عناصر، سنگینی ایزوتوپهای آنها هم تغییر میکنند. نسبت تغییر ترکیب این ایزوتوپها در گیاهان، تابع دما است. همچنین این نکته نیز قابل توجه است که غلظت مقدار کربن ۱۴ گیاهان هم در زمان افزایش دما افزایش مییابد. مشاهده این عامل میتواند سرنخی برای موجبات پیدایش عصر یخبندان کوچک باشد. شواهد ایزوتوپی دیگری در درون یخهای گرینلند، نمایانگر سرما در این دوران است. در آب بیشترین فراوانی را اکسیژن با وزن ۱۶ دارد. و اکسیژن با وزن ۱۸ بهندرت یافت میشود. اگر اندازه نسبت O۱۸/O۱۶ در آب حاصل از یخ تغییر کند، این تغییر نشانگر این است که رابطه میزان تئوری هماهنگ با دما تغییر کرده است. شاهد دیگر بر وجود عصر یخبندان کوچک، حلقههای تنه درختان است. پهنای هر حلقه نشان میدهد که در آن سال آب و هوا تا چه اندازه برای رویش درخت مناسبتر بوده است. هرچه حلقه پهنتر باشد، شرایط مناسبتر بوده و هر چه حلقه باریکتر باشد، شرایط نامناسبتر بوده است. چنین مطالعهای بر روی مرجانهای دریائی هم انجام شده است. ایزوتوپهائی که در رشد سالانه توسط مرجانها جذب شدهاند، در عصر یخبندان کوچک کاهش چشمگیری یافتهاند. ● دلایل احتمالی عصر یخبندان کوچک هر چند یافتن شواهدی مبنی بر گسترش سرما ساده است، بیان دلیل اصلی این پدیده بسیار مشکل خواهد بود. در اینجا ضروری است که توضیح مختصری درباره ساختار گرمائی زمین بدهیم. آشکار است که سرچشمه اصلی گرمای سیاره ما، خورشید است. افت و خیزهائی در میزان انرژی جذب شده توسط زمین، مسبب و دلیل اصلی مقدار گرمای ذخیره شده یا از دست رفته است. ذرات معلق در هوا، هواویزها، که بخشی از انرژی گسیل شده را در خود نگاه میدارند، میتوانند دلیل اصلی سرمای هوا در کوتاه مدت باشند. تا دوران حاضر، دلیل اصلی این هوا فعالیتهای آتشفشانی بودند، از سالهای دهه پنجاه، مسبب اصلی هواویزها شناخته میشوند. در سده ۱۹ میلادی، فعالیتهای آتشفشانی، مسبب اصلی سرمای سالهای بعد بودند. انفجار آتشفشان Tambora، در سال ۱۸۱۵، که بیش از ۱۵۰ کیلومتر مکعب غبار به فضا گسیل کرد، دلیل اصلی سال بدون تابستان در ۱۸۱۶ میلادی، (۱۱۹۵ خورشیدی همزمان با ...) بود. انفجار هشت بار آتشفشان کراکاتوا در سال ۱۸۸۳ میلادی، برای چندین سال، میانگین دمای کره زمین را یک درجه پائین آورد. از آنجا که این ذرات هواویزه بهعنوان هسته میان هم عمل میکنند، موجب افزایش بارندگی در سراسر سیاره زمین بودهاند. بدون این ذرات باید ذرات آب پیرامون زمین به حالت فوق اشباع میرسیدند تا بارشهای جوی رخ میداد. علاوه بر این ذرات، جذب میزان بیشتری از انرژی خورشید، توسط ترکیبات گوگردی هم به سرد شدن هوا کمک میکند. این ترکیبات گوگردی، حتی موجب بارانهای اسیدی شده و تا سالها در جو بالائی باقی میماندند و موجب ضخیمتر شدن لایههای ابر و انعکاس بیشتر نور خورشید و در نتیجه سردتر شدن هوا میشدند. در سال ۱۹۸۲، آتشفشان ElChichon در مکزیک فعالیت چشمگیری کرد. هواشناسان برای آن سال زمستان سختی را پیشبینی نمودند، که درست بود. ما نیز در زمستان آن سال شاهد باران شدید و سیلآسائی در سراسر ایران، به ویژه در تهران بودیم. اما آیا فعالیتهای آتشفشانی میتواند موجب سرمائی شوند که سدهها ادامه یابد. بهنظر میرسد که فعالیت آتشفشانی بتوانند موجب چنین سرمائی باشند، یک آتشفشان منفرد نمیتواند چنین مقدار از غبار را به جو پیرامون زمین گسیل کند. در تاریخ هم چنین آتشفشانی ثبت نشده است، اما در همین دوره چندین آتشفشان کوچکتر در سراسر کره زمین به ثبت رسیده است. پس از آنکه سرد شدن هوا آغاز شد، پدیده همیشگی شدن رخ داد. با افزایش پوشش برف که انرژی جذب شده توسط خورشید را کاهش میدهد بیش از ۸۰% انرژی خورشیدی توسط برف و یخ بازتابش پیدا میکند. این کاهش معنیدار انرژی ذخیره شده موجب تشدید اثر سرما میشود. منطقه مدار قطبی، شمالگان و جنوبگان محلی برای چنین کاهشی از دما در نظم جهانی آب و هوائی است. گرمائی که در تابستان جذب میشود به هیچ وجه، به اندازه گرمائی که در زمستان از دست میرود، نمیشود. همچنین در ناطق استوائی هم میزان جذب دما ۵/۲ برابر مقدار از دست دادن آن است. تعادل گرمائی میان منطقه استوائی و قطبی، موجب پایداری و ثابت ماندن دما در سیاره زمین میشود. مقدار انبوه اقیانوسها به تعدیل سرما بر روی قارهها کمک میکند. با کاهش دمای هوا و آب، آب کمتری تبخیر میشود، با کاهش میزان آب در جو باران و برف کمتری هم خواهیم داشت، با کاهش بارش، ... گرمتر شدن جو موجب افزایش سطح CO۲ میشود. تأثیر CO۲ بر روی جو، در زمان حاضر، یکی از مهمترین مطالبی است که بر روی آن بررسی میشود. تا زمانیکه خورشید به زمین میتابد، پرتوهای نور جذب نشده، مطابق قانون استفان بولتزمن، با طول موج بلندتری به درون جو باز میگردند. گاز CO۲ موجود در جو مقداری از این پرتوهای فروسرخ را جذب میکند. این گرمای افزوده، موجب تحرک بیشتر مولکولهای جو میگردد. این اثر گلخانهای زنگ خطری است که استفاده از سوختهای فسیلی، موجب ذوب شدن کلاهکهای قطبی، همچنین افزایش میانگین دمای سطح اقیانوسها و گسترش بیابانها میشود. شاید پیامدهای انقلاب صنعتی از جمله تولید CO۲ بیشتر در اثر سوزاندن سوختهای فسیلی به عصر یخبندان کوچک پایان داده باشد. ● لکههای خورشیدی فرضیه دیگری که برای این کاهش دما بیان شده، تغییر در انرژی گسیل شده از خورشید به سوی زمین است. کاهش حتی کمتر از ۱% در انرژی خورشیدی، منجر به بروز اختلالات چشمگیر در آب و هوای زمین میشود. نکته قابل توجه همزمانی پر معنای کاهش شدید فعالیت لکههای خورشیدی در طی عصر یخبندان کوچک. به ویژه در سالهای سردتر آن است. اما راه دستیابی به تعداد و میزان لکههای خورشیدی در دورههای تاریخی چیست؟ در زمان کنونی لکههای خورشیدی، مناطقی که دمای آنها کمتر اما فعالیت مغناطیسی آنها به شدت بیشتر است. در یک دوره ۱۱ ساله کم و زیاد میشوند. این تغیییر موجب تغییر در آهنگ تولید کربن C۱۴۱۴ در سطح زمین شده است از اینرو با بررسی میزان C۱۴ میتوان به تغییرات لکههای خورشیدی پی برد. مشاهدات مستقیم از قرن هفدهم به این سو، نظم مشخصی را در تغییرات لکههای خورشیدی نشان میدهد. در طی سالها تلاش برای یافتن پیوندی میان تغییر لکهها و تغییرات آب و هوائی صورت پذیرفته است. هر چند مطالعه و بررسی لکهها ـ آب و هوا هیچگونه ارتباط و پیوندی را ثابت نکرده است. اما با تغییر لکههای خورشید آب و هوای روی زمین هم تغییر میکند. اما در سالهای سده شانزدهم و اوایل سده هفدهم میلادی، کاهش شدیدی در تعداد و میزان فعالیت لکههای خورشیدی به چشم میخورد. این سالها سردترین سالهای ثبت شده در عصر یخبندان کوچک است. ● نتیجهگیری دلایل و شواهد زیادی وجود دارد که سرمای شدیدی از حدود ۱۴۵۰ میلادی آغاز شده، و چندین قرن ادامه داشته است. این سرما تغییرات مهمی را بر زندگی گیاهان و جانوران گذشته و تمدن بشری، به ویژه ایران را تحت تأثیر قرار داده است. دلایل چنین سرمائی میتواند ترکیب چندین متغیر از جمله تغییر انرژی ورودی از خورشید و بودجه حرارتی زمین، افزایش ذرات معلق در هوا (هواویزهها) به دلیل فعالیتهای آتشفشانی و یا دلایل دیگری باشد که غبار حاصل از آن باعث کاهش انرژی دریافتی از خورشید شده و دمای زمین تغییر کرده است. این تغییرات نشان میدهد که باید در صحت این مطلب که زمین فقط به پدیدههای نیرومند واکنش نشان میدهد تردید کرد. میتوان گفت که آنچه موجب بروز عصر یخبندان کوچک شد، تغییرات کوچک در عوامل کوچک، اما در مقیاسی بزرگ، بوده است. ● هفت اقلیم واژه اقلیم از کلیمای یونانی گرفته شده و معادل پارسی آن کشور است. بنابر نوشته ابوریجان بیرونی: ▪ اقلیم نخست: هند، سرزمین جنوب شرقی هند و سندو جزایر آنها و زایج و زبح و ... ▪ اقلیم دوم: حجاز، سرزمین جنوبی حجاز و حبش و عدن و بادیه العرب و بلاد جزیره و بحرین. ▪ اقلیم سوم: مصر، سرزمین جنوب غربی شام و مصر تا اقصای مغرب و سیاهان بیابانها و بربرها. ▪ اقلیم چهارم: ایران زمین، سرزمین مرکزی فارس، بابل، عراق، جبل، خراسان سیستان، زابلستان، تخارستان، بلخ،.... ▪ اقلیم پنجم: روم، سرزمین شمال غربی روم و اندلسو فرنگ و دربند و .... ▪ اقلیم ششم: یاجوج، سرزمین شمالی خزر و غز و خرخیز و روس و صقلابه. ▪ اقلیم هفتم: چین، سرزمین شمال شرقی چین و ختنو تبت و ....
جعفر سپهری وپریسا زارعی ماهنامه مهر آب
0 Comments:
Post a Comment
<< Home