Saturday, March 12, 2005

دانستني هاي جغرافيايي

تعيين عمر اشيا و بقاياي اجساد کشف شده در حفاري هاي باستان شناسی در يک حفاري تکه استخواني پيدا مي شود و باستان شناسان مي گويند که اين استخوان 5 هزار سال عمر دارد. يک بچه ماموت در آند کشف مي شود و عمر آن را بيش از 2 هزار سال تخمين مي زنند. اما دانشمندان چگونه مي فهمند که يک شيء يا اجساد و بقاياي موجودات زنده متعلق به چه زماني هستند.تاريخ سنجي به وسيله کربن 14 يک روش رايج و مطمئن براي تعيين قدمت بقاياي موجودات زنده است ، با اين شرط که حداکثر 50 هزار سال عمر داشته باشند.اين روش فقط درخصوص اشيايي به کار مي رود که يا خود زماني زنده بوده اند مانند استخوان ، بقاياي گياهان و بقاياي اجساد حيوانات و انسان ها و يا اين که از موجودات زنده ساخته شده اند. مانند لباسهاي پنبه اي يا کتاني ، وسايل چوبي و غيره. کربن 14 چگونه ساخته مي شود؟ اشعه کيهاني هر روز و به مقدار زياد به اتمسفر زمين مي رسد. براي مثال در هر ساعت نيم ميليون تابش کيهاني به هر فرد مي تابد. اين اشعه کيهاني با اتمهاي اتمسفر برخورد مي کند و تابشهاي ثانويه را به صورت نوترون هاي پر انرژي به وجود مي آورد. اين نوترون هاي پرانرژي با اتمهاي نيتروژن برخورد مي کنند. پس از برخورد نوترون با نيتروژن 7(14پروتون و 7نوترون) اين اتمها به اتمهاي کربن 6(14 پروتون و 8نوترون) به اضافه اتمهاي هيدروژن (يک پروتون و يک نوترون) تبديل مي شوند.کربن 14 راديواکتيو است با نيمه عمري حدود 5700 سال. (نيمه عمر مدت زماني است که نصف اتمهاي يک ماده راديواکتيو به دليل تابش غيرفعال مي شوند). کربن 14 در موجودات زنده اتمهاي کربن 14 که بر اثر تابش کيهاني به وجود آمده اند با اتمهاي اکسيژن ترکيب شده و گاز دي اکسيدکربن مي دهند. گياهان اين گاز را جذب کرده و بر اثر پديده فتوسنتز کربن 14 در فيبر گياهان وارد مي شود.حيوانات و انسان ها اين گياهان را مي خورند و کربن 14وارد بدن آنها مي شود. نسبت کربن 14 به کربن معمولي (کربن)12 در هوا و بدن موجودات زنده در تمام زمانها تقريبا ثابت بوده و هست. تقريبا در هر تريليون اتم کربن يک اتم ، اتم کربن 14است.کربن 14واپاشي مي کند. ولي هميشه تا زماني که موجود زنده است ، به دليل تبادل با محيط بيرون اتمهاي واپاشيده شده با اتمهاي جديد کربن 14جايگزين مي شوند و اين نسبت تقريبا ثابت مي ماند. تعيين تاريخ يک فسيل به محض اين که يک موجود زنده مي ميرد، دريافت کربن آن از محيط قطع مي شود. نسبت کربن 12 به کربن 14 در لحظه مرگ موجود با مقدار استاندارد آن در بدن بقيه موجودات زنده برابر است ؛ ولي پس از مرگ کربن 14 واپاشيده شده و با هيچ کربن 14 جديدي جايگزين نمي شود.کربن 14 بتدريج و با سرعت بسيار کم از بين مي رود در حالي که مقدار کربن 12 ثابت است.با به دست آوردن نسبت کربن 12 به کربن 14 در نمونه مورد بررسي و مقايسه آن با مقدار استاندارد اين نسبت در موجودات زنده مي توان قرني را که اين موجود در آن مي زيسته است ، با دقت بسيار خوبي محاسبه کرد. فرمول محاسبه عمر فسيلها با استفاده از کربن 14به شرح زير است : پس اين نمونه در 18940 سال پيش مي زيسته است.چون نيمه عمر کربن 14، 5700 سال است تعيين عمر اجسام با استفاده از کربن 14 فقط در مواردي معتبر است که نمونه حداکثر متعلق به 60هزار سال قبل باشد. پس از اين مدت مقدار کربن 14 بسيار ناچيز مي شود. البته قوانين کربن 14 براي ساير ايزوتوپ ها هم معتبر است.مواد ديگري هم وجود دارند که هم به صورت راديواکتيو هم غيرفعال در طبيعت وجود دارند و نسبت آنها هم مقدار ثابتي است از طرفي نيمه عمر طولاني تري هم دارند.مثلا پتاسيم ماده اي است که دو ايزوتوپ فعال و غيرفعال آن در بدن موجودات زنده به طور طبيعي يافت مي شود. نيمه عمر پتاسيم 40، 103 ميليون سال است. البته روش تاريخ سنجي راديواکتيو در آينده قابل استفاده نيست. تمام موجوداتي که بعد از 1940 مرده اند، به دليل فعاليت هاي هسته اي بمبهاي اتمي ، رآکتورهاي هسته اي و آزمايش هاي هسته اي در فضاي باز دچار تغييرات هسته اي شده اند و در آينده تشخيص درصد
راديواکتيويته طبيعي در اين موجودات از راديواکتيويته حاصل از اين فعاليت هاي هسته اي مشکل خواهد بود
اقيانوس آرام با حدود 166 کليومتر مربع بزرگترين اقيانوس جهان است يعني ميشود گفت که تقريبا" صد ويک برابر وسعت ايران طول موجهای دريائيبه 600 متر و طول موجهاي نزديک به سي تا چهل متر در اين اقيانوس ديده شده است عميق ترين ناحيه زير آبي جهان در اين اقيانوس قرار دارد اين منطقه که گودال ماريان نام دارد در شرق فليپين واقع شده است که بيش از يازده کليومتر عمق دارد عمق متوسط اقيانوس آرام 4188 متر ميباشد ايا ميدانستيد که معنی لغت کانادا به زبان سرخ پوستی يعنی روستای بزرگ در قانوني در باره ئ پرچم فرانسه، نوشته شده بود كه اين سه رنگ عمودي در كنار هم، نبايد با پهناي يكسان، بلكه به نسبت آبي ٣٠ ؛ سفيد ٣٧ ؛ سرخ ٣٣ ،.دليل اين قانون چه بوده است؟ هر جسمي داراي يك مركز ثقل (گرانيگاه ) ميباشد و بر حسب وضع قرارگيري جسم بر روي زمين نسبت به ماندگاري خود در آن وضعيت داراي دو نوع تعادل است يعني يا تعادل آن پايدار است يا نا پايدار . مثلا يك كره همگن را اگر در نظر بگيريد درست در وسط آن مركز ثقل آن قرار دارد ولي به علت كروي بودن سطح آن تعادل آن نا پايدار است .حال براي اينكه جسمي داراي وضعيت تعادل باشد ميبايست : ۱- نيروي مركز ثقل عمور بر سطح زمين (هموار) يا در امتدار (در راستاي) جاذبه زمين باشد .۲- راستاي(بردار) مركز ثقل در وسط جسم و در مركز نقاط تماس جسم با زمين قرار بگيرد .در نتيجه اگر بخواهيم سه پايه ما داراي وضعيت تعادل پايدار باشد (كاري به شكل ظاهري آن نداريم ) ميبايست آن را به گونه اي طراحي نمود كه فاصله مركز ثقل از پيرامون نشيمنگا (محل نشستن )سه پايه به يك اندازه باشد و اگر از اين فقطه فرضي (مركز ثقل ) ما شاقولي آويزان كنيم فاصله شاقول تا تكيه گاه هاي سه پايه به يك اندازه باشد . با اين اوصاف حتي در سطوح شيبدار هم مي توان سازهاي ساخت كه داراي تعادل پايدار باشد يعني مركز ثقل در راستاي جاذبه وخط (بردار ) بيانگر مركزثقل درست در وسط تكيه گاهها باشد يعني فاصله آن از تمام تكيه گاه به يك اندازه باشد . آيا ميدانستيد که كره مريخ با سرعت 240 كيلومتر درساعت به دور خورشيد ميچرخد - آيا ميدانستيد که هرچه از مركز زمين فاصله بگيريم نيروي جاذبه كمتر مي شود، در نتيجه وزن كاهش مي يابد ، وزن فردي که در خط استوا ايستاده از وزن همين شخص در قطب شمال و جنوب كمتر است زيرا در خط استوا زمين بر آمده تر و در قطب هموارتر است اين تفاوت وزن حدود پنج درصد است - آيا ميدانستيد که ظروف پلاستيكي تقريبا پنجاه هزار سال در برابر تجزيه و فساد مقاومند آيا مي دانستيد عميق ترين درياچه جهان بايكال در آسيا - سيبري قرار دارد اگر ستاره اي به ما نزديك شود ،بسامد نور اين ستاره بيشتر ميشود(در واحد زمان بيشينه و كمينه و بيشتري از امواج اين ستاره ديده ميشود)و آبي ديده ميشود.اگر هم دور شود يسامد كمتر ميشود و قرمز ديده ميشود.نام اين پديده ی فيزيكي " اثر دوپلر = Doppler Effect " بنام جناب آقاي دوپلر ،Christian
Andreas Doppler دانشمند اتريشي است
ايا ميدانستيد كه 70 ٪ از كره زمين را اب فرا گرفته كه 98 ٪ از ان در درياها و اقيانوسها قرار دارد و قابل خوردن نيست از 2 ٪ درصد باقي مانده 1.6 ٪ ان يخهاي قطب جنوب را تشكيل ميدهد پس فقط ميماند 0.2 ٪ . به هر حال كلا حدود 1,260,000,000,000,000,000,000 ليتر اب بروي كره زمين وجود دارد كه اين مقدار در چرخه اب در گردش است. - آيا ميدانستي که مساحت درياچه اروميه شش هزار کليومتر مربع و عميق ترين جای آن چهارده متر ميباشد - آيا ميدانستيد جرم زمين هشتاد و يک برابر ماه است؟ چرا در زمستان روزخانه ها يخ نمي زنند؟زيرا آب از رو يخ مي زند نه از زير. پس آب زير گرم است. جريان داشتن باعث مي شود كه دائم آب گرم و سرد جايشان عوض شود. بنابراين در شرايط متعارف يخزدگي رخ نمي دهد. ايا ميدانستيد كه وزن کره زمين چيزي در حدود : 6,000,000,000,000,000,000,000,000 كيلوگرم است كه اين مقدار با استفاده از فرمول ( F = G * M1 * M2 / R2 ) بدست امده است. آيا ميدانستي که يک سال نوری برابر است با حدودا 10 هزار ميليارد کيلومتر!! آيا ميدانستي که زمين با سرعت سي کيلومتر بر ثانيه دور خورشيد مي چرخد. نزديکترين ستاره به زمين غير از خورشيد از صورت فلکي جنوبي ، قنطورس ياآلفا نام دارد ، که 7/4 سال نوری از زمين فاصله دارد د بد نيست بدانيم که يک سال نوری برابر است با ده هزار ميليارد کيلومتر دد برای اينکه تجسمي از اين فاصله در ذهن خود داشته باشيد ، يک نقشه نجومي را در نظر بگيريد ، که در آنفاصله زمين و خورشيد از يکديگر يک سانتيمتر است د در اين صورت ستاره آلفا در دو هزار و پانصد متری کره زمين خواهد بود د و اگر ما بتوانيم به ساکنانستاره آلفا در صورتي که سکنه ای داشته باشد ، پيامي بفرستيم ، و اين پيام با سرعت نور همچون پيامهای راديويي حرکت کند ، آنها پيام ما را بعد از چهار سال و هشت ماه خواهند شنيد . يعني اگه با تلفن با هم صحبت کنيم ، سلامما هشت سال و هشت ماه طول خواهد کشيد که به آنها برسد نكته هاي نجوم مقايسه زمين و مريخ فاصله زمين تا خورشيد 93 ميليون مايل(شعاع آن 6370 كيلومتر)و فاصله مريخ تا خورشيد 142 ميليون مايل است.طول يک روز زمينی 23 ساعت و 56 دقيقه است و طول يک روز مريخی 24 ساعت و 37 دقيقه است.(هر مايل 1.609 كيلومتر است)يک سال زمين ۳۶۵ روز و يک سال مريخ ۶۸۷ روز است.مواد تشکيل دهنده اتمسفر زمين اکسيژن,نيتروژن,هيدروژن,بخار اب و دی اکسيد کربن است و مواد تشکيل دهنده اتمسفر مريخ بيشتر دی اکسيد کربنو مقداری بخار اب است که تنها 13٪ ان رااکسيژن تشکيل می دهد.جاذبه مريخ ثلت جاذبه زمين است در حدود 3.3 متر بر مجذور ثانيه.دمای روز مريخ 27 درجه و دمای شب در ان 137- درجه سانتيگراد است.زمين فقط يک قمر (ماه) دارد و مريخ دو قمر زيبا به نامهای فوبوس و دموس دارد.
داغ ترين نقطه كره زمين در دالول اتيوپي است . در اين منطقه در يك روز عادي دماي هوا در سايه به 94 درجه فارنهايت ميرسد ابشار آنجل در ونزوئل20 بار بلندتر ازابشار نياگارا است.sosبسياری از مردم فکر ميکنند که علامت بين المللی کمک (sos) از حروف اول عبارت انگليسی(save our souls) يا (save our ship) تشکيل شده است اما چنين نيست sos به اين دليل انتخاب شده که در کد مورس به ياد سپردن اين ترکيب نقطه ها و خطها خيلی اسان استs: . . . o: - - - sos= . . . - - - . . .
روش كار اراتوستن براي محاسبه شعاع زمين اراتوستن سر كتابدار موزه اسكندريه ، نخستين كسي بود كه اندازه زمين را محاسبه كرد . وي متوجه شد كه در ظهر روز تابستاني آفتاب تابستاني ، ستونهاي عمودي در سيرن (اسوان امروز ) هيچ سايه اي نمي اندازد اما همان وقت در اسكندريه در شمال سيرن ستوان عمودي عقربه ساعت خورشيدي سايه مي اندازد . با اندازه گيري طول سايه و ارتفاع ستون ، وي تعيين كرد كه فاصله اسكندريه با سمت الراس ، 7.2 درجه است و از آنجايي كه اين رقم حدود يك پنجاهم 360 درجه است پس محيط زمين بايد پنجاه برابر فاصله اسكندريه و سيرن باشد . سپس محيط زمين به دست آمد و به اين ترتيب قطر زمين به دست مي آيد كه فقط 150 كيلومتر با ميزان فعلي تفاوت دارد. اگر جرم ستاره ای بيش از سه برابر جرم خورشيد باشد حتما به سياهچاله تبديل ميشود. - بزرگترين ستاره كهكشان راه شيري اسمش هست Pistol Star كه صد برابر خورشيد خودمون جرمش هست و ۱۰ميليون برابر از خورشيد ما درخشنده‌تره. فاصله‌اش هم از زمين حدود ۲۵۰۰۰ سال‌نوري هست اخترشناسان امروز بر اين باورند كه سن جهان ۷/۱۳ ميليارد سال با تقريب چند صد هزار سال است. براساس اطلاعات موجود، جهان با سرعت شگفت آور ۷۱ كيلومتر در ثانيه در مگابارسك در حال انبساط است. مگابارسك يك واحد اخترشناسي است و تقريباً برابر ۲۶/۳ ميليون سال نوري است. به نظر مي رسد كه چيزي در فضا نهفته است و همانند نوعي نيروي ضد گرانشي عمل مي كند. اين نيرو باعث مي شود كه به جاي آن كه جهان متراكم شود و اجزاي آن به يكديگر نزديك شود، انبساط مي يابد.
خورشيد هميشه از شرق طلوع نمي کند همان طور که مي دانيد ، زمين در هر شبانه روز (تقريبا) يک بار به دور محورش مي چرخد و در نتيجه ما فکر مي کنيم که خورشيد و ستارگان دور ما مي چرخند. واضح است نقطه اي از آسمان که رو به محور زمين است ، از جاي خود تکان نمي خورد و ما مي توانيم آن را به عنوان مبدايي براي کارهايمان انتخاب کنيم . خوشبختانه در حال حاضر اين نقطه که نامش قطب شمال سماوي است ، در نزديکي ستاره اي نسبتا روشن قرار دارد که همان ستاره قطبي است و ساده تر است ستاره قطبي را به عنوان آن نقطه در نظر بگيريم ، چون مي توان آن را بسادگي ديد. جالب است بدانيد ارتفاع ستاره قطبي در هر نقطه از زمين معادل عرض جغرافيايي آن محل است . احتمالا شنيده ايد که محور زمين بر صفحه مداري اش به دور خورشيد عمود نيست و با آن زاويه مي سازد. اين پديده موجب ايجاد فصول ، تغيير مدت شب روز و همچنين برعکس بودن فصول در نيمکره هاي شمالي و جنوبي است . چگونه؟ امتداد استواي زمين در آسمان ، خطي به نام استواي سماوي ايجاد مي کند. ملاحظه مي کنيد که خورشيد نيمي از سال را (تقريبا) بالاي استواي سماوي و نيم ديگر سال را زير استواي سماوي سپري مي کند. هنگامي که خورشيد پايين استواي سماوي قرار دارد، به طور مايل به نيمکره شمالي مي تابد ، يعني ارتفاعش در آسمان نيمکره شمالي کاهش مي يابد. در نتيجه مدت زمان کمتري را در آسمان سپري مي کند ، يعني طول روز کاهش مي يابد. از طرف ديگر ، فاصله اش تا ستاره قطبي افزايش مي يابد ، يعني هنگام طلوع از شرق به سمت جنوب شرقي حرکت مي کند و هنگامي که بالاي استواي سماوي است ، دقيقا برعکس است ، يعني به ستاره قطبي نزديکتر مي شود ، ارتفاع آن افزايش مي يابد، طول روز افزايش مي يابد و شدت نورش بيشتر مي شود که هوا را گرم مي کند. فقط 2روز در طول سال است که خورشيد از شرق طلوع مي کند، در غرب غروب مي کند و طول شب و روز برابر است و آن هم اول بهار و اول پاييز است که به اعتدالين مشهور شده اند. احتمالا متوجه شده ايد که در هر فصل وضعيت خورشيد چگونه است . در بهار ، خورشيد از استواي سماوي عبور مي کند و وارد نيمکره شمالي مي شود. در تابستان ، خورشيد از نزديکترين فاصله به ستاره قطبي عقب نشيني مي کند و به استواي سماوي نزديکتر مي شود. در پاييز ، خورشيد وارد نيمکره جنوبي آسمان مي شود و از ستاره قطبي فاصله مي گيرد تا در شب يلدا ، طولاني ترين شب را در حالي به صبح برساند که در دورترين نقطه از ستاره قطبي قرار بگيرد. در زمستان نيز خورشيد شروع به نزديک شدن به ستاره قطبي مي کند ؛ البته کماکان در نيمکره جنوبي آسمان قرار دارد تا آن روز که در نوروز، دقيقا روي استواي سماوي قرار بگيرد. بنابراين توجه داشته باشيد ، اگر روزي (خداي ناکرده) در مکاني گم شديد و خواستيد براساس محل طلوع و غروب خورشيد جهت يابي کنيد، حواستان به تاريخ هم باشد. با اين تصحيح مطمئن باشيد از ترکستان سردر نخواهيد آورد!
رعدوبرقآذرخش يا رعدوبرق يك تخليه ي الكتريكي شديد و بسيار سريع در هواست و همين تخليه الكتريكي است كه نور و صدا توليد ميكند.پيش از ايجاد رعدوبرق ابرها طي فرايندهايي بشدت باردار ميشوند كه اين بار معمولا مثبت است, روي سطح زمين بار منفي القا ميكند و به اين ترتيب مجموعه ي ابر هوا و زمين به يك خازن بسيار بزرگ تبديل ميشود كه لحظه به لحظه بارشان بيشتر ميشود و بنابراين اختلاف پتانسيل دو قطب ان در حال افزايش است. بالاخره مقدار اين بار الكتريكي انقدر زياد ميشود كه اختلاف پتانسيل بين ابر و زمين به ۱۰ تا ۱۰۰ ميليون ولت ميرسد. ميدان الكتريكي حاصل از چنين اختلاف پتانسيلي ميتواند هوا را با اينكه در حالت عادي نارساناست در يك سير خاص يونيزه و انرا به رسانا تبديل ميكند.به محض اينكه چنين سيري از مولكولهاي يونيزه رسانا از ابر تا زمين ايجاد شود بارهاي الكتريكي به طرف هم حركت ميكنند و در عرض يك ده هزارم ثانيه جريان وحشتناكي در حدود ۳۰ هزار امپر از هواي يونيزه ميگذرد.اما هر جرياني ضمن عبور از ماده با مقاومت اتمهاي ان روبرو ميشود و اين مقاومت بخشي از انرژي الكتريكي را به گرما تبديل ميكند. با استفاده از اصول اوليه الكترومغناطيس ميتوانيد تخمين بزنيد اين جريان در ولتاژ ۱۰ ميليون ولت توان گرمايي در حدود ۱۰۰ ميليارد وات دارد.چنين تواني حتي در مدت زمان ناچيز - يك ده هزارم ثانيه - ميتواند گرمايي در حدود ۱۰ ميليون ژول ايجاد كند اين گرما باعث ميشود دماي هوا در مسير اذرخش به ۳۰ هزار درجه سانتي گراد برسد اگر كمي با قوانين حاكم بر گازها اشنايي داشته باشيد مي بينيد كه اين تغيير ناگهاني دما ﴿از حدود ۳۰۰ كلوين به ۳۰۰ هزار كلوين﴾ حجم هوا را ۱۰۰ برابر ميكند و اين يعني يك انفجار واقعي انبساط سريع و شديد هوا يك موج ضربتي ﴿shock wave) در هواي اطراف ايجاد ميكند كه با سرعت صوت و به شكل تندر يا رعد به گوش شما ميرسد. اين از بخش صوتي ماجرا,اما گرماي ايجاد شده غير از انبساط بلاهاي ديگري هم سر مولكولهاي هوا مياورد.لامپ معمولي را به ياد بياوريد ﴿لامپ نئون مثال بهتريست﴾ يك جريان نه چندان زياد از رشته تنگستن ميگذرد و دماي ان را به بيش از ۲۰۰۰ درجه ميرساند .اين دما انرژي لازم براي بر انگيختگي اتمهاي فلز را فراهم ميكند.اتمها بر انگيخته ميشوند و در بازگشت انرژي اضافي را به صورت فوتونهاي نوري ازاد ميكند و به اين ترتيب رشته تنگستن روشن ميشود.در اذرخش هم چيزي شبيه اين ماجرا اتفاق مي افتد:جريان شديدي از هوا ميگذرد ان را گرم ميكند و به تابش وا ميدارد و تابشي كه يك مسير نوراني بين ابر و زمين ايجاد ميكند.حالا ميتوانيد تصور كنيد اگر هوا نبود رعدوبرق به چه روزي مي افتاد؟

تقويم ها

سال 467 در زمان سلطنت جلال الدين ملکشاه سلجوقي و وزارت خواجه نظام الملک ، چون خواستند ترتيب تقويم يعني محاسبه سال و ماه را بر طبق قوانين نجومي و دقيق معين کنند، گروهي از دانشمندان آگاه به علم نجوم را براي اين کار انتخاب کردند و آنها مامور بودند تا محاسبه را ترتيب دهند و اين محاسبه ، درست ترين و دقيق ترين محاسبه سال شماري و معروف به تقويم جلالي است و خيام يکي از اين دانشمندان و گويا سرپرست اين گروه بوده است.هر دستگاه تقسيم زمان به سال ، ماه ، هفته و روز و جدولي که شامل اين تقسيمات است ، به تقويم يا تاريخ موسوم است.همه اين دستگاه هاي قراردادي حساب زمان در نهايت به امور متناوب طبيعي و دوره هاي گردش طبيعي برمي گردد. در واقع بايد گفت که تاريخ تقويم از زماني شروع مي شود که انسان به حال ماندگاري به زراعت پرداخت ؛ در نتيجه متوجه شد که موسم بذرافشاني به فواصل منظم همه ساله بازمي گردد.سپس به شمردن ايام ميان 2 موسم متوالي بذرافشاني پرداخت. ماههاي قمري و مشکلات آن از نخستين پيشرفت هايي که در حساب زمان حاصل شد، اتخاذ دوره گردش قمر بود. منجمان 2 تعريف براي ماه دارند؛ ماه نجومي که فاصله زماني ميان دو عبور متوالي قمر از مقابل يک ستاره ثابت است و ماه هلالي ، که فاصله زماني ميان دو مقارنه قمر و خورشيد است.ماهي که در آن روزها از آن استفاده مي شد، ماه هلالي بود. پس از آن که استفاده از ماههاي قمري بر استفاده فصلها در تقسيم سال طبيعي غلبه پيدا کرد، ماهها را بر حسب فصلي که در آن مي افتاد، نامگذاري کردند.مبنا قرار دادن ماههاي قمري ، به عنوان حساب زمان ، با مشکل مواجه شد؛ چون پديده هاي طبيعي که ماهها به مناسبت آنها نامگذاري شده بودند، بايد همواره در همان ماه پيش بيايد که اين ممکن نيست.راصدين نخستين ، وسيله اي براي محاسبه طول دقيق سال شمسي و قمري نداشتند، ولي عده اي از آنها، با شمردن تعداد ايام ميان 2 انقلاب متوالي يا 2 اعتدال متوالي و حساب متوسط ارقام حاصل در طي چندين سال ، طول سال شمسي را نزديک به 365 شبانه روز به دست آورده بودند.اين گونه که مشهود است، سال شمسي نزديک به 11 شبانه روز از 12 ماه هلالي ، طولاني تر است.اگر يک رصدکننده بدوي مي خواست تناظر ماهها را با فصول طبيعي تا حدي محفوظ نگه دارد، مجبور بود اختلافي را که از جمع شدن تفاوت 11 روز در هر سال حاصل مي شد و پس از 3 سال به بيش از يک ماه اضافه مي شد، تصحيح کند.راه ساده اين مساله ، کبس (kabs) يعني الحاق يک ماه قمري اضافي بود. در چنين دستگاهي ، بعضي سالها 12ماهه و بعضي 13 ماهه مي شدند.بسياري از اقوام بدوي کبس را از طريق مشاهده انجام مي دادند. سال شمسي براي مصريان قديم ، به مناسبت نقش حياتي طغيان هاي سالانه رود نيل در اقتصاد زراعتي آنها و به ترتيب نسبتا منظم اين طغيان ها، سال شمسي اهميتي بيش از سال قمري داشت.به همين دليل ، از زمانهاي بسيار دور، تقويم شمسي خالص ، جايگزين تقويم قمري بدوي شد. سال شمسي به 3 فصل 4 ماهه تقسيم مي شد.هر ماه 30 شبانه روز بود و پس از 12 ماه ، 5 روز اضافي درج مي شد و به اين ترتيب ، سال درست ، مرکب از 365 شبانه روز بود.در سالي که اين تقويم اختيار شد، اولين روز اولين ماه ، مقارن ، رصد تشريق شعراي يماني آغاز شد و انتخاب آن مسلما به اين سبب بود که تقريبا مقارن آغاز طغيان نيل و انقلاب صيفي بود. تقويم جلالي يا ملکي تقويم شمسي که در زمان جلال الدوله ملکشاه سلجوقي تاسيس شد و در قسمت اعظم ايران رواج يافت ، همان تقويمي است که امروزه رايج است.مبدا اين تقويم روز جمعه 9 رمضان 471 هجري قمري است. سال جلالي از اول بهار آغاز مي شود و 12 ماه 30 روزه و 5روز اضافي به دنبال ماه دوازدهم دارد.روز اول سال جلالي ، يعني روز ورود خورشيد به اعتدال بهاري با روز ورود خورشيد به نخستين درجه حمل انطباق يافت با اين قرارداد، سال جلالي به عکس سال مسيحي که در هر 10 هزار سال ، قريب 3 روز با سال شمسي اختلاف پيدا مي کند، هميشه مطابق با سال شمسي قرار دارد و آن را مي توان دقيق ترين تقويم جهان دانست ؛ ولي سالهاي کبيسه در تقويم جلالي ، ثابت نيستند و کبيسه کردن موقوف به نتايج رصد هر سال است. تقويم هاي زرتشتي زرتشتي گري در دوره ساساني رواج يافت. پس از حمله اعراب ، زرتشتيان در مناطق مختلف پخش شدند که باعث پيدايش تقويم هاي گوناگون شد.تقويم زرتشتي ، خورشيدي است و با زمان تاجگذاري آخرين پادشاه زرتشتي ، يزدگرد سوم ، شروع مي شود.سال تقويم اوستايي (زرتشتي) در هر 4 سال ، يک شبانه روز يا به طور دقيق تر در هر 128 سال ، 31 شبانه روز از سال شمسي حقيقي عقب مي افتد و در نتيجه ، مثلا نوروز در طول سال تغيير مي کند.در باب تنظيم زمان در ايران باستان ، اطلاعات قطعي در دست نيست. احتمالا در بدو امر، سال قمري ايجاد شده ، ولي ظاهرا ميان مردم کشاورز و گله دار، که اساس کارهايشان بر فصول طبيعي است ،بايد بزودي ترتيب کبيسه اي داده شده باشد.اولين شکل تقويم که از آن نزد اقوام ايراني خبر داريم ، تقويم اوستايي قديم است که قمري - شمسي و آغازش بر پايه انقلاب سيفي بوده است.بعيد نيست که در نتيجه مهاجرت اقوام ايراني و به اقتضاي آب و هوا يا به واسطه رابطه اي که با تمدن بابلي و آشوري داشتند، مبدا سال آنها تغيير کرده باشد. نشانه اين تقويم پارسي قديم در کتيبه هاي داريوش پيدا شده است.تقويم اوستايي در تمام جزييات با تقويم مصري مطابق است و هر روز ماه ، چنان که در مصر معمول بوده ، به يک فرشته موکل منسوب و به اسم او موسوم است و البته تنها مشکل در اين تقويم ، همانند بسياري از تقويم هاي ديگر، کبيسه گيري بوده است که اين مشکل با به وجود آمدن تقويم جلالي تا حدودي حل شد.

ماهواره ها Satellite

فرض كنيد روي قله يك كوه با يك توپ جنگي گلوله اي را پرتاب مي كنيد. ( بدون در نظر گرفتن مقاومت هوا ) هر چه نيروي پرتاب كننده بيشتر باشد ، سرعت گلوله بهنگام خروج از لوله بيشتر خواهد بود و گلوله مسافت بيشتري طي خواهد كرد تا با نيروي جاذبه زمين سقوط كند . حال اگر سرعت پرتاب به 7.9 كيلومتر در ثانيه ( 2800 كيلومتر در ساعت ) برسد ، گلوله ديگر به زمين سقوط نخواهد كرد و با همان سرعت دور زمين ( در مدار دايره اي شكل ) خواهد چرخيد. در اين حالت گلوله تبديل به يك ماهواره شده و اگر نيروي اصطحكاك هوا نباشد ، گلوله تا ابد در مدار زمين باقي مي ماند ولي بخاطر وجود اصطحكاك هوا در ارتفاعات كم ، سرعت گلوله كم شده و در نهايت سقوط خواهد كرد. اگر سرعت پرتابه را افزايش دهيم ، مدار حركت گلوله دور زمين از حالت دايره به حالت بيضي شكل تغيير خواهد كرد و با افزايش سرعت ، مدار حركت بيضي تر خواهد شد براي قرار دادن ماهواره در مدار بالايي و دايره اي شكل بدور زمين از موشك هاي 2 مرحله اي استفاده مي كنند. به اين صورت كه موشك پس از بلند شدن و در ارتفاع كم ، مسير مستقيم خود را كج مي كند تا در مدار زمين قرار گيرد. در اين لحظه موتور مرحله اول از موشك جدا مي شود. همين لحظه موتور مرحله دوم روشن مي شود و موشك در مدار بيضي شكل دور زمين شروع به گردش مي كند. موتور مرحله دوم خاموش مي شود و وقتي موشك به نقطه اوج ( دورترين نقطه از زمين مدار بيضي از زمين) رسيد ، موتور دوم يكبار ديگر روشن مي شود تا موشك در مدار دايره اي شكل بزرگ قرار گيرد. در همين لحظه ماهواره از موتور دوم جدا مي شود و سپس با همان سرعت اوليه كه از موشك در حال حركت جدا شده ، در مدار دايره اي شكل دور زمين مي گردد .ارتفاع ماهواره ها از سطح زمين : ماهواره هاي جاسوسي را اغلب در ارتفاعات كم ( 480 تا 970 کيلومتری) قرار مي دهند. اين ماهواره ها مي توانند در عرض كمتر از دو ساعت دور زمين گردش كنند و عكس هاي دقيق از مراكز نظامي بگيرند. ماهواره های علمی در مدارات ميانی ( ارتفاع 4800 تا 9700 کيلومتری) قرار داده می شوند. از اين ماهواره ها برای تحقيق در مورد مهاجرت حيوانات و بررسی فعاليت آتشفشانها استفاده می شود. ماهواره های سيستم موقعيت يابی جهانی (GPS ) در ارتفاع 10000 تا 2000 کيلومتری قرار داده می شوند. ماهواره های ارتباطي مثل ماهواره تلويزيوني را در ارتفاع 35786 كيلومتري قرار می دهند. زمان گردش ماهواره هايي که در اين ارتفاع قرار می گيرند ، با زمان چرخش زمين يکی است . به همين دليل برای دريافت اطلاعات از اين ماهواره ها ، نيازی به جابجايي مکرر گيرنده زميني ( بشقاب ماهواره ) نيست. كره ماه ( ماهواره طبيعي زمين ) هم ارتفاع ( فاصله ) حدود 384000 كيلومتري از سطح زمين در حال گردش بدور زمين است ، داراي سرعتي معادل 1 كيلومتر در ثانيه است . با اين فاصله و سرعت زمان يك دور گردش ماه بدور زمين حدودا 28 روز طول مي كشد كه همان طول ماه قمري است . رابطه سرعت با ارتفاع : همانطور كه مي دانيد با افزايش ارتفاع از سطح زمين ، نيروي جاذبه كم مي شود. هر مدار دايره اي ماهواره ، سرعت مخصوصي دارد كه به آن سرعت پايداري مدار مي گويند. در اين سرعت نيروي جاذبه با نيروي گريز از مركز در حالت تعادل قرار دارند. اگر سرعت ماهواره را به كمتر از سرعت پايداري كاهش دهيم ،‌ نيروي جاذبه بر نيروي گريز از مركز غلبه كرده و ماهواره به مدار پايين تر ( ارتفاع کمتر ) سقوط خواهد كرد و بالعكس اگر سرعت ماهواره را افزايش دهيم ، نيروي گريز از مركز بر نيروي جاذبه غلبه كرده و ماهواره در مدار بالاتر ( بيضي كشيده ) قرار می گيرد.
جدول مدار های پايدار ماهواره ها ) زمان يك گردش كامل بدور زمين سرعت پايداري مدار گردش ارتفاع از سطح زمين ( كيلومتر ) 88 دقيقه 7.78 ( كيلومتر در ثانيه ) 200 94 دقيقه 7.61 ( كيلومتر در ثانيه ) 500 105 دقيقه 7.35 ( كيلومتر در ثانيه ) 1000 حدود 6 ساعت 4.93 ( كيلومتر در ثانيه ) 10000 حدود 4 روز 1.94 ( كيلومتر در ثانيه ) 100000 حدود 4 ماه 0.63( كيلومتر در ثانيه ) 1000000
با كاهش سرعت ماهواره پس از پايان ماموريت ، ارتفاع آن کم می شود تا وارد جو شود. از آنجا كه سرعت گردش ماهواره در هنگام برخورد به ملکولهای هواي جو هنوز بسيار زياد است ، دمای سطح ماهواره آنقدر بالا می رود که قطعات آن آتش گرفته و ميسوزند . البته برخی قطعات نسوخته ماهواره ها يا موشکها در مدار زمين باقی می مانند . اين قطعات بخاطر سرعت زيادی که در گردش بدور زمين دارند ، برای ديگر ماهواره ها و نيز موشک ها و شاتل های فضايي بسيار خطرناک هستند بطوريکه اگر يک قطعه کوچک ( به اندازه يک توپ پينگ پنگ ) به شاتلی اصابت کند ، مانند يک خمپاره عمل خواهد کرد و ممکن است شاتل را منفجر کند ! دانشمندان سعی می کنند ماهواره ها را از موادی بسازند که در هنگام برخورد با جو کاملا بسوزند و قطعات خطرناک آنها در جو باقی نماند. منبع : www.best of persia.com

مباني نظري توريسم پايدار

مباني نظري توريسم پايدار برگرديم، طوري كه انگار نيامده ايمكل رهيافت توريسم پايدار اين است كه: محيط را به گونه اي ترك كنيم كه انگار هرگز به آن پا نگذاشته ايم
دكتر خسرو عابدي
توريسم پايدار را نمي توان جدا از مفهوم توسعه پايدار بحث كرد. جهانگردي فقط بخشي از توسعه است. بنابراين مفاهيم توسعه پايدار در بخش جهانگردي در قالب همان مفاهيم توسعه پايدار اقتصاد كلان قابل تبيين است.توريسم پايدار بر ضرورت استفاده و توسعه منابع گردشگري در يك راه سالم تاكيد مي كند و نيز همزمان تمهيداتي ايجاد مي كند كه منابع براي استفاده نسل هاي آينده باقي بماند. جهانگردي و محيط به يكديگر وابسته اند. محيط مادي اعم از طبيعي يا ساخته انسان، جاذبه هاي فراواني براي جهانگردان فراهم مي كند و در مقابل توسعه جهانگردي هم مي تواند اثرات مثبت يا منفي بر محيط زيست وارد سازد. توسعه و مديريت جهانگردي به طوري كه با محيط زيست سازگار باشد و به آن آسيب نزند عاملي مهم در به دست آوردن توسعه پايدار در اين بخش است.اساس توسعه صنعت جهانگردي، گذراندن ايام فراغت و مرخصي براي تفريح و ديدن جاذبه هاي طبيعي، فرهنگي و تاريخي است. جهانگردان بايد در طول سفر خود چيزهاي خاص، استثنايي، زيبا و ارزشمند ببينند. هيچ كس دوست ندارد ايام فراغت خود را در نقاط كثيف و آلوده، پرسروصدا و نازيبا سر كند. جهانگردي مثل يك كالا عرضه مي شود و ديداركنندگان جذب چيزي مي شوند كه در معرض ديد است، آنها به دنبال مقصد هايي هستند كه از كيفيت محيطي بالايي برخوردار باشد. همچنين اين موضوع حايز اهميت است كه ساكنان مناطق سياحتي نبايد دچار خرابي محيط زيست و مشكلات اجتماعي شوند. به همين دليل پايداري جهانگردي در هر كشور بستگي تام به حفظ
ذخاير و منابع طبيعي، صيانت از ارزش هاي فرهنگي و رفتار مناسب مردم محلي در برابر بازديدكنندگان دارد
با آنكه مفاهيم توسعه پايدار از دهه 1980 به بعد در ادبيات اقتصادي مورد توجه صاحبنظران واقع شده است، اما با توجه به اثرات فعاليت هاي جهانگردي بر اقتصاد، محيط زيست و فرهنگ نقاط سياحتي، توسعه تاريخي توريسم پايدار از دهه 1960 با شناسايي اثرات بالقوه توريسم انبوه آغاز شد و در دهه 1970 با تولد مفهوم توريسم سبز كه بر اساس آن ارزش سرمايه هاي طبيعي و ميزان خسارت ها و آسيب هاي وارده بر محيط زيست برآورد مي شود، توجه به حفاظ منابع طبيعي و فرهنگي و ساير منابع جهانگردي براي استفاده دايم نسل فعلي و نسل هاي آينده بيشتر معطوف شد. سپس در سال 1992 در كنفرانس مجمع زمين در ريو و به خصوص در قطعنامه 21 آن، براي تحقق توسعه توريسم پايدار توصيه هاي مفيدي توسط WTO و WTTC به عمل آمد. در قطعنامه 21 كنفرانس ريو به موارد ذيل تاكيد شده است: -ارزيابي ظرفيت موجود اقتصادي جهت تحقق توريسم پايدار-ارزيابي عوامل محيطي، فرهنگي و اقتصادي از عمليات توريسم -تعليم و تربيت و آموزش و آگاهي بخش عمومي -برنامه ريزي براي توسعه توريسم پايدار-ساده سازي تبادل اطلاعات، مهارت ها، فن آوري مربوط به توريسم پايدار بين كشورهاي در حال توسعه و توسعه يافته -ايجاد زمينه جهت همكاري و مشاركت تمام بخش هاي جامعه جهت دستيابي به توريسم پايدار و طرح محصولات جديد توريستي در فرآيند توسعه -اندازه گيري موفقيت در دستيابي به توريسم پايدار در سطح ملي.در نتيجه با توجه به نتايج اين همايش هاي بين المللي و همچنين كتب و مقالات بسياري كه در اين زمينه به چاپ رسيد، به دنبال افزايش سريع تعداد جهانگردان و گسترش فرآيند صنعت توريسم در نقاط مختلف جهان در طول دهه 1990، در كنفرانس دوستداران بين المللي طبيعت در سال 1999 و بسياري ديگر از همايش هاي بين المللي نيز كارشناسان و صاحبنظران كشورهاي مختلف اهميت توجه به عوامل پايداري بخش جهانگردي را يادآور شده و نسبت به رفع يا تعديل عوامل ناپايداري اين بخش هشدار داده اند و بنابراين در چارچوب موافقتنامه هاي بين المللي براي حفظ محيط زيست، روش توسعه پايدار در برنامه ريزي جهانگردي اهميت زيادي پيدا كرد، چراكه بيشترين توسعه جهانگردي متكي بر جاذبه ها و فعاليت هايي است كه به محيط طبيعي، ميراث تاريخي و الگوهاي فرهنگي مناطق مربوط مي شوند. اگر اين منابع ضايع يا نابود شوند، مناطق سياحتي نمي توانند جهانگردان را جلب كنند و صنعت جهانگردي موفق نخواهد بود.توريسم پايدار علاوه بر حفظ ضوابط حفاظت محيط زيست به عدالت اجتماعي و ماندگاري اقتصادي در درازمدت نيز توجه دارد. هدف توسعه توريسم پايدار، توسعه كلي همه بخش هاي نظام جهانگردي اعم از عوامل عرضه و تقاضا و عناصر سازماني و مادي مربوط است. در اين راستا ادغام فعاليت هاي جهانگردي در سياست هاي توسعه كلان اقتصادي، طرح هاي منطقه اي و ناحيه اي و خط مشي هاي مربوط به حفظ ميراث فرهنگي مردم ضرورت دارد. از جنبه هاي مهم ديگر توسعه پايدار در بخش جهانگردي تاكيد بر فوايدي است كه براي اجتماعات محلي ايجاد مي كند. اين رويكرد فنوني را به كار مي برد تا تضمين كند كه بيشتر منابع توسعه جهانگردي به ساكنان محلي و نه غير سكنه تعلق گيرد. به حداكثر رساندن منافع ساكنان معمولا منجر به اين مي شود كه آنها جهانگردي را بهتر بپذيرند و در حفظ منابع آن فعالانه حركت كنند، منابعي كه به جوامع محلي تعلق مي گيرد و براي كشور نيز سودمند است. از طريق درآمد و ارز حاصله، اشتغال به وجود مي آيد و به حمايت اجتماعات محلي از توسعه ملي جهانگردي و سياست هاي حفظ محيط زيست مي انجامد.مفهوم جهانگردي كيفي نيز به توسعه پايدار مربوط مي شود. جهانگردي كيفي الزاما به معني جهانگردي پرخرج نيست، بلكه به آن دسته از جاذبه ها، تسهيلات و خدمات جهانگردي اشاره مي كند كه در مقابل پول پرداختي ارزش دارند، منابع جهانگردي را محافظت مي كنند و نوعي از جهانگردي را جلب مي كنند كه براي جامعه و محيط محلي احترام قايل هستند. به همين دليل جهانگردي كيفي منافع زيادي براي ساكنان محلي و محيط زيست به همراه دارد و از مولفه هاي اصلي توريسم پايدار به حساب مي آيد. به منظور شناخت دقيق تر مفاهيم و خصوصيات توسعه توريسم پايدار در مقابل توريستي سنتي و ناپايدار در جدول شماره يك اهم عوامل ناپايداري و پايداري در بخش جهانگردي نشان داده شده است. به طور خلاصه منافع توريسم پايدار به قرار ذيل است: -توريسم پايدار، درك عميقي از اثرات توريسم روي محيط طبيعي، فرهنگي و انساني به وجود مي آورد.-توريسم پايدار، به توزيع عادلانه ازمنافع و هزينه ها اطمينان مي بخشد.-توريسم پايدار، به دنبال روش هايي است كه در تمامي بخش هاي جامعه شامل جمعيت محلي استفاده كنندگان منابع ديگر و توريسم ايجاد همزيستي و همكاري كنند.-توريسم پايدار اثرات فعاليت هاي توريسم را به خوبي ارزيابي و مديريت مي كند و روش هاي قابل اعتمادي از محاسبات محيطي براي برخورد با اثرات منفي جهانگردي اتخاذ و گسترش مي دهد.به منظور بررسي ابعاد استراتژي پايداري بايستي توجه كرد كه به علت ماهيت بين بخشي فعاليت هاي توريستي و به عنوان يك نظام مرتبط استراتژي توسعه پايدار را نمي توان فقط به اين بخش محدود كرد. رويكرد توسعه پايدار روش هماهنگ و منسجمي است كه كنش و واكنش تمامي فعاليت هاي انساني را در شاخه هاي مختلف اقتصاد جامعه مورد توجه و بررسي قرار مي دهد، بنابراين ابعاد توريسم پايدار را مي توان در بخش هاي ذيل مورد كنكاش قرار داد:۱-بعد اكولوژيك: حفاظت از محيط طبيعي مناطق سياحتي از پيش شرط هاي توريسم پايدار است، بنابراين در اين خصوص بايستي استراتژي هاي مربوط به صيانت از منابع، كاهش انتشار آلودگي هاي مختلف و حفظ اكوسيستم محلي مورد توجه قرار گيرد.۲-بعد اقتصادي: فعاليت هاي توريستي بايستي به ايجاد حداكثر ارزش افزوده ناحيه اي منجر شود.۳-بعد اجتماعي - فرهنگي: فرآيند برنامه ريزي جهانگردي شامل تعيين اهداف، بررسي تمام عناصر، تحليل و تركيب، تدوين سياست ها و خط مشي ها، تنظيم طرح ها واجرا و نظارت بايستي به گونه اي باشد كه در مبادلات فرهنگي پويايي فرهنگ مناطق سياحتي صيانت شده و رضايتمندي اجتماعي حاصل شود. مناطق سياحتي در مرحله اول براي ارايه خدمات به جهانگردي و گردشگران به وجود نيامده است، بلكه محل زندگي و سكونت مردم محلي هستند. بنابراين افراد محلي به حق انتظار دارند كه در نتيجه گسترش فعاليت هاي توريستي در منطقه آنها وضع اشتغال و سطح زندگي آنها بهتر شده و در ضمن اصول اخلاقي عقيدتي و فرهنگي آنان خدشه دار نشود.۴-بعد سازماني: در برنامه ريزي و سياست هاي توريستي بايستي تمامي افراد، نهادها و سازمان هايي را كه به نحوي با فعاليت هاي جهانگردي سروكار دارند در نظر گرفته شوند. رويكرد برنامه ريزي از پايين به بالا بايستي مورد توجه قرار گيرد.۵-بعد فردي: تامين تقاضا و رعايت عادات مصرفي جهانگردان تاثير زيادي بر فعاليت هاي توريستي دارد، بنابراين در توريسم پايدار توجه به فرهنگ سفر و بافت تقاضاي جهانگردان از اهميت خاص برخوردار است.اما اگر بخواهيم كل رهيافت ها و دستورالعمل هاي توريسم پايدار را در يك جمله خلاصه كرده و آن جمله را بر سردر هر چشم انداز توريستي الصاق كنيم، قطعا آن جمله اين است: محيط را به گونه اي ترك كنيم كه انگار هرگز به آن پا نگذاشته ايم.

صنعت توريسم در ايران و جهان

صنعت توريسم در ايران و جهان جاذبه و ثروت
ابراهيم اسدى بشلى
جهانگردى و گردشگرى از ديرباز در ايران زمين رونق داشته است و آمد و شد خاورشناسان، وجود كاروانسراها، چاپارخانه هاى قديمى و راه هاى ارتباطى گسترده دليل اين مدعاست.در دوره هاى متفاوت و در حكومت هاى مختلف از جمله هخامنشيان ، سلوكيان و... به اين مسأله براساس شرايط مختلف توجه شده است. زمان صفويه يكى از درخشان ترين دوران سياحت در ايران به حساب مى آيد كه مهمترين عوامل اين توسعه، امنيت ، راههاى ارتباطى مناسب و تأسيسات متعدد بوده كه موجب جلب سياحان به ايران مى شده است.
در سال ۱۳۱۴ شمسى براى اولين بار در وزارت داخله (كشور) اداره اى به نام (اداره جلب سياحان خارجى و تبليغات) تأسيس گرديد و انجام امور مربوط به جهانگردى كشور به آن اداره محول گرديد.در سال ۱۳۱۹ ش . نخستين آژانس جهانگردى ايران در تهران تأسيس شد.در سال ۱۳۴۰ شوراى عالى جهانگردى مركب از ۱۲ نفر از نمايندگان وزارتخانه ها و مؤسسات دولتى و سه نفر از اشخاص مطلع و بصير در مسأله جهانگردى به موجب تصويب هيأت وزيران وقت تشكيل شد. در سال ۱۳۵۷ پس از پيروزى انقلاب، وزارت اطلاعات و جهانگردى به وزارت ارشاد ملى و سپس به وزارت ارشاد اسلامى تغيير نام داد و حوزه معاونت جهانگردى اين وزارتخانه سرپرستى امور جهانگردى كشور را به عهده گرفت. در سال ۱۳۷۶ از ادغام حوزه معاونت امور سياحتى و زيارتى و سازمان مراكز ايرانگردى و جهانگردى وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، سازمان ايرانگردى و جهانگردى به وجود آمد كه تا اوايل سال ۱۳۸۳ فعاليت داشت. نهايتاً سازمان ميراث فرهنگى و گردشگرى از ادغام دو سازمان ايرانگردى و جهانگردى و سازمان ميراث فرهنگى به وجود آمد، كه هم اكنون فعاليت خود را ادامه مى دهد.
نگاهى به آمار گردشگرى:
نتايج تحقيقى نشان مى دهد ايران سالانه حدود يك ميليارد دلار بابت مسافرت هاى اتباع خود پرداخت كرده است و به تعبيرى هر خانواده ايرانى كه به طور متوسط ۵ عضو دارد، سالانه ۸۵ دلار از سهم توليد ملى خود را بابت رونق به بازار جهانى توريست مى پردازد. بدون آنكه از اين بازار سهمى برده باشد.درآمد كشورهاى خارجى از توريست ايرانى چهار برابر درآمد ايران از توريست خارجى است.شايد بى دليل نباشد كه قسمتى از درآمد دو شركت هواپيمايى بزرگ دنيا به ايران اختصاص دارد.ايرانى ها بيشتر، بعد از امارت به تركيه و تايلند مى روند.
براساس آمارهاى ارائه شده، در سال ۱۳۳۰ شمسى تعداد جهانگردان بين المللى در سطح جهان حدود ۲۵ ميليون نفر بود. همين تعداد جهانگردان در فاصله ۱۳۶۴ تا ۱۳۷۴ از رشد فزاينده اى برخوردار گشت، به طورى كه ۳۲۹ ميليون نفر در سال ۶۴ به ۵۶۷ ميليون در سال ۷۴ رسيد
. طبق پيش بينى ها تا سال ۱۳۹۹ ش تعداد جهانگردان به رقمى بالغ بر 600/1 نفر خواهد رسيد
براساس آمارهاى ارائه شده بيش از ۵۰ درصد معضل اشتغال در كشورهاى در حال توسعه از طريق توسعه اين صنعت قابل حل است
پس از صنايع خودرو و نفت، گردشگرى در رده سوم صنايع جهان قرار گرفته است، صنعت توريسم زمينه اشتغال بيش از ۲۰۰ ميليون نفر را در سراسر جهان فراهم كرده و تا ۱۰ سال آينده اين رقم از ۳۰۰ ميليون نفر فراتر خواهد رفت.
نفت را بسيارى از كشورها دارند و هركس بيشتر و سريعتر آن را استحصال كند، رقيب اقتصادى ايران خواهد بود، اما تخت جمشيد، طاق بستان، نقش جهان و ميراثهاى فرهنگى سرزمين ايران زمين، در تمام دنيا بى نظير و منحصر به فرد است.
از نظر درآمد جذب توريسم در قياس با ديگر كشورهاى جهان در رتبه نودم قرار داريم، در حالى كه به لحاظ جاذبه هاى گردشگرى يكى از ده كشور نخست جهان به حساب مى آييم ، لذا اگر قرار باشد به جايگاه واقعى خود برسيم بايد در زمينه درآمدهاى گردشگرى نيزرتبه زير دهم را كسب كنيم و اين كار ساده اى نيست.
طبق اعلام مقامات گردشگرى، سهم ايران از بازار گردشگرى حدود پنج صدم درصد است
طى سال ۱۳۸۱ شمسى تعداد 922/584/1ميليون گردشگر وارد كشور شده اند.
در سال ۱۳۸۲ ش تعداد 1/208/707 ميليون گردشگر وارد كشور شده اند كه درآمد ارزى حاصل از آن حدود ۹۶۷ ميليون دلار برآورد مى شود كه نسبت به دوره مشابه سال قبل 12/8 درصد كاهش يافته است.ايران كشورى است با مساحت 1/648/000 كيلومتر مربع و بيش از ۶۶ ميليون نفر جمعيت كشور ما با داشتن حدود ۷۰۰ كيلومتر مرز آبى در درياى خزر و بيش از ۲۰۰۰ كيلومتر در سواحل خليج فارس و درياى عمان همچنين مالكيت بيش از ۲۰ جزيره در خليج فارس و تنگه هرمز و با قرار گرفتن آن در بين مدارات ۲۵ تا ۴۰ درجه عرض شمالى داراى تنوع طيف وسيعى از چشم اندازها را در ايران به وجود آورده است كه زمان نسبتاً زيادى براى ديدن آن لازم است.
مشكلات پيش روى صنعت توريسم:
در ايران گسترش صنعت توريسم و گردشگرى نيازمند برنامه ريزى و گسترش فرهنگ جهانگردى و گردشگرى در كشور است
وضعيت هتل هاى كشور قابل مقايسه با ديگر كشورها نيست، اما به لحاظ قيمت اين هتل ها هيچ فرقى با همتايان خارجى ندارند. هتل هاى دوبى در رده بهترين هتل هاى جهان دسته بندى مى شود و دوبى اولين هتل ۷ ستاره خود و بلندترين هتل جهان را هم اينك در اختيار دارد
۳۰ سال پيش دوبى جز يك نهر و قصر شيخ نشين چيزى نداشت، امروز دوبى ۲۷۲ هتل با ۳۰ هزار اتاق، ۳۰ مركز خريد و ساليانه حدود پنج ميليون گردشگر خارجى دارد. خطوط هوايى دوبى يكى از پنج خط هوايى جهان است. اكنون ۱۰۰ شركت هواپيمايى، دوبى را به ۱۴۵ مقصد دنيا متصل مى كنند. ظرفيت فرودگاههايش در حال توسعه است تا به ۶۰ ميليون مسافر در سال مى رسد. جمعيت دوبى 5/1ميليون نفر ،جهانگرد سال 2003 ،450/5ميليون نفر،328/1 ميليارد دلار درآمد ارزي.
«اگر ما ايران را بسازيم گردشگران خواهند آمد»شعار صنعت توريسم ايران بايد شعار جهانى باشد تا حداقل از توريسم منطقه اى بهره ببريم. اگرچه تعامل با جهان خارج روى كل اقتصاد اثر مى گذارد اما توريسم صنعتى است كه بيش از همه با جهان خارج تعامل دارد.
افرادى كه بايد وارد قطب توريستى شوند عمدتاً از جهان اول هستند ولى ما تعامل مناسبى با جهان اول نداشته ايم تجربه قبل از انقلاب اسلامى نشان مى دهد ۶۰ درصد تركيب توريست هاى ايران از اروپا و آمريكا وارد كشور مى شدند كه پس از انقلاب سهمشان كاهش يافته، از طرفى ايران در منطقه اى قرار دارد كه در ۲۰ سال اخير هيچ وقت منطقه آرامى نبوده. ناآرامى هاى منطقه و نوع ارائه تصوير نامناسب از خليج فارس به عنوان منطقه بحران بر صنعت توريسم ايران تأثير گذاشته ، ضمن اينكه سياست خارجى ما هم چندان شفاف نبوده است
هر جهانگردى وارد ايران مى شود مى گويد من جور ديگرى فكر مى كردم. اين حسن نيت، عيب است. يعنى ما نتوانستيم هويت و شخصيت خوبى از خودمان نشان دهيم. سازمان ميراث فرهنگى و گردشگرى بايد اخلاق جهانگردى را در كشور نهادينه كند و آموزش بدهد و ديدگاهها را نسبت به گردشگر تغيير دهد و گردشگران را نسبت به آداب و رسوم ايران آشنا كند. جهانگردان تهديد نيستند، يك فرصتند. آنها مى آيند تمدن كهن ما ايرانيان را ببينند
در حال حاضر ۶اثر تاريخى و باستانى ايران شامل:۱ـ تخت جمشيد ۲ ـ چغا زنبيل ۳ ـ تخت سليمان ۴ـ ميدان امام اصفهان ۵ـ ارگ بم ۶ ـ پاسارگاددر فهرست آثار تاريخى جهانى يونسكو قرار گرفته اند.اما طبق آخرين آمارى كه سازمان جهانى جهانگردى منتشر كرده دو كشور آمريكا و فرانسه در زمينه گردشگرى بدون رقيب هستند.فرانسه ـ دومين كشور موفق جهان از لحاظ درآمدهاى گردشگرى است و در سال۲۰۰۳ پذيراى ۷۵ميليون جهانگرد بوده است. تا سال۲۰۱۰ درآمد خود را به ۴۸ميليارددلار مى رساند.چين ـ ايران بايد امروزه توجه كند كه چگونه مى تواند بخشى از ۱۰۰ميليون گردشگر چينى را جذب كند. سال۲۰۰۳ حدود ۲۰ميليون چينى به خارج از كشور سفر كردند سهم ايران چقدر بوده است.مصر ـ توريست هاى آلمانى، ژاپنى و ايتاليايى هر يك صنايع دستى و سمبل هاى بخصوصى را مى خرند، مصرى ها به كانال سوئز به عنوان فرصت نگاه مى كنند و انتظار دارند كانال سوئز به يارى اهرام مصر بيايد. در سال،۲۰۰۳ ‎/۴۰۰۶ميليون گردشگر به مصر سفر كردند. درآمد ارزى ‎/۳۰۰۵ميليارددلار.دوبى ـ راهى كه دوبى براى عرض اندام پيموده بسيار جالب است. سال،۲۰۰۳ دوبى از محل فروش فستيوال تابستانه ‎/۵۱ميليارددلار درآمد كسب كرده است، به اين ترتيب دوبى با جذب ۱۶‎/۶درصد بعد از مصر در خاورميانه رتبه دوم را كسب كرد.تركيه ـ الفباى گذر از بحران امنيتى را به خوبى مى داند، ‎/۶۰۰۵ميليون توريست هاى تركيه كشورهاى همسايه را مقصد اصلى سفرهاى خود قرار دادند و بنابراين رقيب منطقه اى ايران به راحتى مى تواند به كشور ايران نيز توريست بفرستد.تركيه در سال۲۰۰۳ از مجموع ‎/۷۸۲۱۴ميليون جهانگردى كه به اين كشور سفر كردند ۹ميليارددلار ارز واردكرد.ژاپن ـ ژاپن در سال۲۰۰۳ حدود ۱۸ميليون خروجى توريست داشت. سهم ايران از بى آزارترين توريست هاى دنيا چقدر بوده است.عربستان سعودى ـ سالانه ۱۸ميليارددلار براى سفر به خارج هزينه مى كنند. تا ۳سال پيش مقصد آنها اروپا و آمريكا بود اما بعد از ۱۱سپتامبر،۲۰۰۱ در غرب موضوعاتى از قبيل حجاب و القاعده باعث شد فرصتى براى فعال شدن توريست منطقه اى به وجود آيد. ولى عملاً ايران نتوانست سهم خوبى از ۳۰۰ تا ۴۵۰هزارتوريست عربستانى كه به مالزى رفتند بهره اى ببرد. مالزى با عربستان ۱۰ساعت فاصله پروازى دارد، در حالى كه از شرقى ترين گوشه عربستان تا تهران‎/۵۲ساعت فاصله پروازى است.تنها در ميان كشورهاى اسلامى مصر، تركيه، مالزى و دوبى سهم زيادى از درآمدهاى توريسم جهان را نصيب خود مى كنند. از بازار ۷۰۰ميليون نفرى گردشگرى جهان، سهم ايران حتى در جذب گردشگران كشورهاى مسلمان بسيار ناچيز است. موزه ملى ايران در هر سال حدود۲۰۰هزار بازديدكننده دارد، اما موزه لوور فرانسه ۷ميليون نفر، يعنى آثار موزه لوور را ۷ميليون نفر مى بينند و اين به خاطر توسعه صنعت گردشگرى فرانسه است.راهكارها و پيشنهادها:۱ـ رعايت حقوق و تأمين امنيت جانى و مالى گردشگران خارجى.۲ ـ گسترش فرهنگ جهانگردى و گردشگرى در كشور.۳ ـ بازاريابى و تبليغات راه بهبود تصوير مخدوش شده ايران در صحنه هاى بين المللى.۴ ـ راه اندازى سايت هاى باستان شناسى و گردشگرى در كشور.۵ ـ ارائه خدمات بانكى پيشرفته به جهانگردان.۶ ـ تبليغات منظم و هماهنگ از سوى سازمان جهانگردى و وزارت امور خارجه در كشور و دنيا.۷ـ تسريع در اخذ ويزا (رواديد) براى جهانگردان.۸ ـ پذيرش كارت اعتبارى بين المللى كه ابتدايى ترين كار در كشورهاى توريست پذير است.۹ ـ راه اندازى و تقويت شبكه هاى ماهواره اى و راديو تلويزيونى.۱۰ ـ ضرورت حضور بخش خصوصى در صنعت گردشگرى كشور.

روش هاى اندازه گيرى جابه جايى پوسته زمين

روش هاى اندازه گيرى جابه جايى پوسته زمين پوسته بى قرار زمين اكسل بوجانوفسكى ترجمه: على عبدالمحمدى زمين لرزه ها قادرند مناطقى روى سطح زمين را تا فاصله اى بيش از ۲۰۰ كيلومتر دورتر از مراكز وقوع زلزله تحت تاثير قرار دهند. تا اين اواخر، جابه جايى واقعى پوسته زمين (Crust) فقط از طريق تخمين و حدس قابل محاسبه بود. امروزه اما ظهور يك فناورى جديد باعث شده است تا محققان با دقت بسيار خوبى به آثار واقعى ارتعاشات مخرب اشاره كنند.خطوط كج و معوجى كه بر روى توپ هاى كاغذى يك دستگاه لرزه نگار (Seismograph) حك مى شوند به سختى كار ثبت دقيق زمين لرزه ها را انجام مى دهند. حتى بروز فقط يك انحراف چند ميليمترى رو به بالا در خطوط ثبت شده بر روى اين توپ ها نمايانگر آزادى مقادير غيرقابل تصورى انرژى در اعماق زمين خواهد بود. اين انرژى نيز به نوبه خود بر اثر گردش امواج ارتعاشى در داخل حجم هاى باورنكردنى از صخره هاى پوسته زمين و فشار آنها به يك سمت آزاد مى شود كه در عرض فقط چند ثانيه قادر خواهد بود تا كف اقيانوس را تا چندين متر بالا بياورد.با اين حال، هنوز اين خطوط كج و معوج ناخوانا هستند كه زلزله شناسان براى تعيين قدرت يك زمين لرزه به آن تكيه مى كنند. با مقايسه منحنى هاى ترسيم شده توسط دستگاه هاى لرزه نگار كه از تعدادى حسگر متفاوت استفاده مى كنند، محققان همچنين قادر خواهند بود تا جهت حركت ميليون ها تن سنگ را در اعماق زمين تعيين كنند. اما چنين اندازه گيرى هايى فاقد دقت لازم هستند. تصوير روشنى از ميزان جابه جايى سنگ ها در اعماق زمين وجود ندارد و اين سئوالى است كه دهه هاى متوالى اذهان زلزله شناسان را به خود مشغول داشته است.•خلق يك شيوه جديد و موثربا اين حال اكنون به نظر مى رسد كه محدوديت قبلى يا به عبارتى همان «فقدان دقت كافى در سنجش ميزان تأثيرات زلزله» تا حد قابل توجهى برطرف شده باشد؛ «شين ايچى ميازاكى» از دانشگاه توكيو (ژاپن) و «كريستين لارسون» از دانشگاه كلرادو (آمريكا) به عنوان دو زلزله شناس معروف بين المللى اخيراً توانسته اند به پيشرفت چشمگيرى در اين زمينه نائل آيند. آنها با تمركز كردن بر روى يك زمين لرزه شديد كه ۲۵ سپتامبر ۲۰۰۳ ساحل شمالى ژاپن را لرزاند قادر به خلق يك انيميشن رايانه اى گشته اند كه ميزان جابه جايى زمين را با دقت غيرقابل باورى با يك حاشيه خطاى فقط ۵/۴ ميليمترى تعيين مى كند. آنها اين كار را با استفاده از يك سيستم راهبرى ماهواره اى انجام دادند كه پيشتر براى اندازه گيرى هاى زمان واقعى لازم جهت تجزيه و تحليل آثار زمين لرزه غيرقابل اعتماد تشخيص داده شده بود. اين سيستم كه از آن به عنوان «سيستم رديابى ماهواره اى GPI» ياد مى شود، در واقع، هماورد ژاپنى «سيستم رديابى جهانى آمريكا» ( GPS) محسوب مى شود. فيلم انيميشنى تهيه شده توسط اين دو محقق است كه با بهره گيرى از اطلاعات حاصل از ۱۲۰۰ ايستگاه GPI در سراسر ژاپن و سه هزار ايستگاه سنجش زمين لرزه ميسر گرديده اين امكان را فراهم ساخته است كه دقيق ترين نگاه به ابعاد وجودى يك زلزله از بدو پيدايش اين علم تاكنون صورت تحقق به خود بگيرد.زمين لرزه اى كه «ميازاكى» و «لارسون» براى انجام تحقيقات خويش بر روى آن تمركز كردند در فاصله ۸۰ كيلومترى از ساحل شبه جزيره هوكايدو آغاز شد: در يك پلك به هم زدن، تنش ايجاد شده بين دو صفحه در عمق ۲۵ كيلومترى سطح زمين باعث شد تا انرژى بسيار عظيمى در حدود ۸۰ هزار برابر انرژى حاصل از فرو ريخته شدن بمب اتمى بر فراز هيروشيما آزاد شود. اين ارتعاش از بزرگى ۱/۸ ريشتر برخوردار بود و مستقيماً بر فراز مركز وقوع آن مقادير بسيار فراوانى سنگ با سرعت ۲۵ سانتيمتر بر ثانيه به اندازه بيش از يك متر جابه جا شدند.اما همانطورى كه اين دو محقق در ژورنال Geophysical Research Letters نگاشته اند، بيشترين جابه جايى ها در نقاطى دورتر از مركز وقوع زمين لرزه نمايان مى شوند. در فيلم انيميشنى تهيه شده توسط ايشان نيز كاملاً مشهود است كه بيشترين جابه جايى هاى ناشى از زمين لرزه سپتامبر ۲۰۰۳ در سواحل شمالى ژاپن در فاصله ۵۰ كيلومترى از مركز اتفاق افتاده است: ميليون ها تن سنگ در داخل پوسته زمين با سرعت يك متر بر ثانيه به اندازه تقريبى نه متر جابه جا شدند.•ثبت جابه جايى سنگ ها در فاصله ۲۰۰ كيلومترىحتى در فاصله ۱۰۰ كيلومترى شمال غربى مركز وقوع آن زمين لرزه نيز سنگ هاى سطحى به اندازه دو متر كامل جابه جا شدند. در واقع، مساحت ناحيه اى كه تحت تاثير تبعات آن ارتعاش قرار گرفتند حيرت آور است: دايره فرضى احاطه كننده مناطقى كه پديده جابه جايى زمين در آنها اتفاق افتاد وسعتى به اندازه تقريبى ايالت نيوجرسى آمريكا را در بر مى گيرد. دستگاه هاى پيشرفته GPI حتى موفق به ثبت اين قبيل جابه جايى ها در فاصله ۲۰۰ كيلومترى از مركز وقوع آن زمين لرزه شدند.با اين حال، شگفت انگيزترين نتيجه اى كه در پرتو انجام تحقيقات مورد اشاره حاصل شد اين بود كه پس لرزه هاى حادث شده در سنگ هاى مدفون در اعماق زمين تقريباً به بروز هيچ جابه جايى بيشترى روى لايه هاى سطحى زمين نينجاميدند. در پى وقوع ارتعاش اصلى در شبه جزيره هوكايدو تعدادى پس لرزه كه بزرگى يكى از آنها به ۱/۷ ريشتر بالغ گرديد منطقه واقع در دقيقاً جنوب غربى مركز اصلى زمين لرزه را لرزاند. با اين حال، به طور شگفت انگيزى، پوسته زمين بدون هر گونه جابه جايى يا تكانى ثابت باقى ماند. نتيجه اى كه «ميازاكى» و «لارسون» از مشاهدات خويش استخراج كردند قائل به اين معنا بود كه «بيشترين تنش در سطح زمين بايد توسط نخستين ارتعاش ايجاد شده باشد».•دقت اندازه گيرى اعجاب انگيزمقايسه بين داده هاى حاصل از ابزارهاى پيشرفته GPI و دستگاه هاى قديمى لرزه نگارى نشان مى دهد كه فناورى جديد (GPI) بسيار دقيق تر عمل مى كند. به عنوان مثال، در منطقه اى كه بيشترين جابه جايى ها بر اثر وقوع زمين لرزه هوكايدو اتفاق افتاده بود، دستگاه هاى لرزه نگارى سنتى وقوع جابه جايى هاى حاصله در پوسته زمين را ۲۰ كيلومتر دورتر از آنچه سيستم GPI ثبت كرده بود ثبت كرده بودند. «لارسون» در اين باره مى گويد: «ما نشان داده ايم كه با در اختيار داشتن شبكه اى از ابزارهاى راهبرى دريايى مى توان در آينده براى تخمين دقيق ميزان جابه جايى هاى سطح زمين در پى بروز زمين لرزه ها اقدام كرد.»تا اين اواخر، دستاوردهاى اين تيم تحقيقاتى اصلاً جدى گرفته نمى شدند، زيرا به عنوان مثال ابزارهاى GPI و GPS به حد كافى تكامل نيافته بودند تا بتوانند جابه جايى هاى كوچك زمين را بر اثر وقوع زمين لرزه هاى مختلف اندازه بگيرند. در واقع، سيستم هاى راهبرى ماهواره اى فقط توسط زمين شناسان براى اندازه گيرى ميزان جابه جايى صفحات قاره اى (Continental Plates) در طول زمان مورد استفاده قرار مى گرفت و اين امكان را به دانشمندان مى داد كه تعيين كنند قاره ها چند سانتيمتر در سال جابه جا مى شوند.اما اكنون فناورى ماهواره اى ياد شده قرار است در آينده نه چندان دور براى اندازه گيرى ميزان جابه جايى هاى فورى زمين بر اثر وقوع زلزله ها مورد استفاده قرار گيرد. «بنياد ملى دانش» در ايالات متحده آمريكا توجه لازم را به اين قضيه مبذول داشته است. اين موسسه هم اكنون مشغول برنامه ريزى جهت نصب هزار ايستگاه GPS در سواحل زلزله خيز غربى است.
Spiegel Online, Jan. 2005 روزنامه شرق 17/12/83

Monday, March 07, 2005

باز هم زلزله

طبق آمار موجود در هر سال بيش از ۳ ميليون زمين لرزه در جهان روي مي دهد يعني در هر ۱۱ ثانيه يك زمين لرزه. ولي اغلب آنها ضعيف هستند. امروزه بهترين نظريه اي كه در مورد دلايل وقوع زلزله ارائه شده است نظريه تكتونيك صفحه اي يا صفحه هاي زمين ساختي نام دارد. طبق اين تئوري لايه هاي سطح زمين از صفحه هايي تشكيل شده است كه روي لايه هاي نرم تر ديگري قرار گرفته است. حال اگر به دليلي اين صفحات بسيار عظيم كه تشكيل دهنده قاره ها هستند، به حركت درآيند (از يكديگر دور شوند، به سمت يكديگر حركت كنند يا ضمن حركت در خلاف جهت به يكديگر بمالند) زلزله رخ مي دهد و گسل هايي به وجود مي آيد. در مناطق حوالي اين گسل ها احتمال وقوع زلزله بيشتر از ساير مناطق است. هنگامي كه اين صفحه ها به حركت درآيند، انرژي آنها به صورت امواج زلزله آزاد مي شود. براي بررسي قدرت امواج زلزله از مقياس هاي متفاوتي استفاده مي شود كه از جمله آنها مي توان به مقياس ريشتر و مقياس مارسلي اشاره كرد. براي بيان بزرگي يا اندازه يا مقدار انرژي آزاد شده طي يك زمين لرزه از مقياس ريشتر استفاده مي شود. مقياس ريشتر لگاريتمي است، يعني با افزايش يك واحد در مقياس ريشتر دامنه موج زلزله ده برابر مي شود. يعني دامنه موج زلزله ۶ ريشتري ده برابر دامنه موج زلزله ۵ ريشتري است و دامنه موج زلزله ۷ ريشتري ۱۰۰ برابر دامنه موج زلزله ۵ ريشتري است. اما مقدار انرژي آزاد شده با افزايش يك واحد در مقياس ريشتر، ۷/۳۱ برابر مي شود. يعني مقدار انرژي آزاد شده در زلزله ۷ ريشتري هزار برابر زلزله ۵ ريشتري است. شديدترين زلزله ثبت شده زلزله اي ۵/۹ ريشتري بود، هر چند كه احتمال دارد زلزله هاي شديدتري در تاريخ طولاني كره زمين روي داده باشد. معمولاً انسان نمي تواند زلزله هايي را كه كمتر از ۳ ريشتر قدرت داشته باشند، احساس كند. اما زلزله هايي كه ۴ ريشتر يا بيشتر قدرت داشته باشند، مي تواند خسارت هايي به بار آورد. البته قدرت زلزله يكي از عواملي است كه در ميزان خسارت وارده شده نقش دارد، اما عوامل بسيار ديگر از جمله ساختار لايه هاي زمين و استحكام بناهاي ساخته شده توسط انسان و فاصله آن از مركز زلزله نيزاز اهميت بسياري برخوردار است. ميزان خسارت هاي وارد شده توسط زلزله را با مقياس ديگري كه مركالي نام دارد اندازه مي گيرند. نكته قابل توجه آن است كه به رغم همه پيشرفت هاي انجام شده در رشته هاي مختلف علوم، پيش بيني دقيق زلزله غيرممكن است و دانشمندان فقط مي توانند در مورد احتمال وقوع زلزله اظهارنظر كنند. حتي در صورت پيش بيني، مقابله با آن و جلوگيري از تخريب نيز از توان بشر خارج است، بنابراين شايسته است با اتخاذ تدابير ويژه، حتي المقدور از ميزان خسارت هاي وارده در صورت وقوع تصادف كاست
زمين لرزه يكي از وحشتناك ترين پديده هاي طبيعت محسوب مي شود. اغلب زميني را كه روي آن ايستاده ايم، به صورت تخته سنگ هاي صلب و محكمي تصور مي كنيم كه از استحكام زيادي برخوردار است. هنگامي كه زمين لرزه اي روي مي دهد براي لحظه اي اين تصور بر هم مي ريزد، اما طي همان لحظه كوتاه خسارت هاي شديدي وارد مي شود. با توجه به پيشرفت هايي كه در حوزه علوم مختلف صورت گرفته است، دانشمندان توانسته اند نيروهايي را كه باعث زمين لرزه مي شود، شناسايي كنند. علاوه بر آن با استفاده از فناوري هاي نوين مي توان شدت يك زلزله و مكان آن را حدس زد. مهم ترين كار باقي مانده آن است كه راهي براي پيش گويي زمين لرزه بيابيم تا مردم هنگام وقوع آن غافلگير نشوند.تكان هاي زمينزمين لرزه در واقع ارتعاشي است كه در طول پوسته زمين به حركت در مي آيد. اگر يك كاميون بزرگ از نزديكي منزل شما عبور كند، خيابان را به لرزه مي آورد و شما احتمالاً لرزه هاي خانه را احساس مي كنيد، در اين حالت مي توان گفت كه زمين لرزه كوچكي رخ داده است، اما كلمه زمين لرزه معمولي به حوادثي اطلاق مي شود كه در آن منطقه بزرگي همانند يك شهر تحت تأثير اين لرزش قرار گيرد.براي وقوع يك زمين لرزه چند دليل مي توان ذكر كرد: - فوران گدازه هاي آتشفشاني- برخورد يك شهاب سنگ- انفجارهاي زيرزميني (براي مثال يك آزمايش هسته اي زيرزميني)- فرو ريختن يك سازه (همانند تخريب يك معدن) اما اصلي ترين دليل وقوع زمين لرزه را مي توان حركات صفحه هاي (Plates) زمين دانست.هر از گاهي در اخبار مي شنويم كه زمين لرزه اي روي داده است، اما بايد دانست كه زمين لرزه پديده اي است كه هر روز در كره زمين روي مي دهد. براساس تحقيقات جديد هرساله حدود سه ميليون زمين لرزه روي مي دهد، يعني هشت هزار زمين لرزه در روز يا هر ۱۱ ثانيه يك زمين لرزه.تعداد زيادي از سه ميليون زمين لرزه سالانه بسيار ضعيف هستند. از طرف ديگر با توجه به قانون احتمالات مي توان دريافت كه قسمت عمده زمين لرزه ها درمناطق غيرمسكوني زمين روي مي دهد، به همين دليل كسي متوجه روي دادن آن نمي شود. فقط زمين لرزه هاي شديدي كه در مناطق مسكوني روي مي دهد، توجه ما را به خود جلب مي كند.بهترين تئوري ارائه شده براي توجيه پديده زمين لرزه تكتونيك صفحه اي (يا صفحات زمين ساختي) نام دارد. دانشمندان تئوري تكتونيك صفحه اي را براي توجيه بسياري از پديده هاي زمين شناختي، از جمله جابه جايي قاره ها طي زمان، فعاليت هاي آتشفشاني شديد در بعضي مناطق و وجود شيارهاي بسيار بزرگ در اعماق اقيانوس ها پيشنهاد كردند.طبق اين تئوري لايه هاي سطح زمين (Lithosphere) از صفحه هايي (Plates) تشكيل شده است كه روي لايه هاي نرمي مستقر شده است. براي اين صفحه هاي بسيار بزرگ كه از سنگ و صخره تشكيل شده است سه حالت مختلف ممكن است روي دهد:- حركت صفحه ها در خلاف جهت يكديگر و دور شدن از هم.- حركت صفحه ها به سمت همديگر و فشارآوردن به يكديگر.- ضمن حركت در خلاف جهت به همديگر بمالند.اگر دو صفحه از يكديگر دور شوند گدازه هايي كه از سنگ هاي مذاب تشكيل شده اند، از بين صفحه هاي پوسته زمين خارج مي شوند (اين عمل اغلب در كف اقيانوس ها روي مي دهد) هنگامي كه اين گدازه ها سرد شوند، سخت شده و به شكل پوسته هاي جديد در مي آيند كه فاصله بين دو صفحه را پر مي كنند. اگر دو صفحه به سمت يكديگر به حركت درآيند، معمولاً يك صفحه به زير صفحه ديگر مي خزد. در بعضي موارد، هنگامي كه دو صفحه به يكديگر فشار مي آورند، براي هيچ كدام از صفحه ها امكان ندارد كه به زير صفحه ديگر برود، در اين صورت اين دو صفحه ضمن فشار آوردن به همديگر يك رشته كوه را به وجود مي آورند. در بعضي مواقع نيز صفحه ها ضمن عبور از كنار يكديگر به همديگر فشار وارد مي كنند. براي مثال تصور كنيد يك صفحه به سمت شمال و ديگري به سمت جنوب حركت كند. در اين صورت اين صفحه ها از محل تماس به يكديگر نيرو وارد مي سازند.در جايي كه اين صفحات به يكديگر مي رسند، گسل تشكيل مي شود. در حقيقت گسل ترك هايي در پوسته زمين است كه در دو طرف صفحه هايي كه در خلاف جهت يكديگر در حال حركت هستند، مشاهده مي شود. احتمال وقوع زلزله در اطراف خطوط گسل بيشتر از هر جاي ديگر است. گسل ها انواع مختلفي دارند كه براساس موقعيت خط گسل و چگونگي حركت دو صفحه نسبت به هم تقسيم بندي مي شود. در تمام انواع گسل ها، صفحه ها كاملاً به يكديگر فشار وارد مي سازند و در نتيجه هنگام حركت آنها اصطكاك شديدي به وجود مي آيد. اگر نيروي اصطكاك بسيار شديد باشد مانع حركت آنها مي شود در اين حالت فشاري كه باعث ايجاد گسل مي شود افزايش مي يابد. اگر ميزان اين فشار از حد معيني بيشتر شود، بر نيروي اصطكاك غلبه مي كند و صخره ها ناگهان مي شكنند.به عبارت ديگر، هنگامي كه صخره ها به يكديگر فشار وارد مي كنند، انرژي پتانسيل به وجود مي آيد و هنگامي كه صخره ها به حركت درمي آيند، انرژي پتانسيل به جنبشي تبديل مي شود. اغلب زمين لرزه ها در اطراف مرز صفحه هاي زمين ساختي روي مي دهد زيرا در اين منطقه در اثر حركت صفحه ها منطقه گسل به وجود مي آيد كه داراي گسل هاي متعدد و به هم پيوسته اي است. در منطقه گسل، آزاد شدن انرژي جنبشي در يك گسل ممكن است باعث افزايش انرژي پتانسيل در گسل كناري شود كه اين عمل به زمين لرزه ديگري منجر مي شود. به همين دليل است كه گاهي در يك منطقه كوچك زلزله هاي متعددي در فاصله هاي زماني كم روي مي دهد.البته گاهي اوقات زمين لرزه هايي در وسط اين صفحه ها نيز روي مي دهد. يكي از شديدترين زمين لرزه هاي ثبت شده زمين لرزه اي است كه در صفحه قاره اي آمريكاي شمالي در سال ۱۸۱۱ و ۱۸۱۲ اتفاق افتاد. دانشمندان در دهه ۱۹۷۰ دريافتند كه احتمالاً منشاء اين زمين لرزه يك منطقه گسل ۶۰۰ ميليون ساله است كه زير لايه هاي متعدد سنگ و صخره مدفون شده بود.امواج زمين لرزه درست مثل هنگامي كه درسطح آب اغتشاش روي مي دهد، انرژي آن به صورت امواج منتقل مي شود، وقتي كه شكست يا جابه جايي در پوسته زمين روي مي دهد، انرژي آن به صورت امواج زمين لرزه منتقل مي شود. در هر زمين لرزه اي چند نوع موج مختلف مشاهده مي شود. امواج اصلي از لايه هاي داخلي زمين عبور مي كنند، در حالي كه امواج سطحي از سطح مي گذرند. اغلب ويراني هاي زلزله توسط امواج سطحي - كه امواج L هم ناميده مي شوند _ به وجود مي آيد، زيرا اين امواج ارتعاشات شديدي را به وجود مي آورند. هنگامي كه امواج اصلي به سطح زمين رسيدند، امواج سطحي را به وجود مي آورند.امواج اصلي خود به دو گروه مهم تقسيم بندي مي شوند:امواج اوليه كه امواج P نيز ناميده مي شوند، با سرعت ۵/۱ تا ۸ كيلومتر در ساعت حركت مي كنند. سرعت حركت اين امواج به جنس زميني كه اين امواج از آنها عبوربستگي دارد. سرعت اين امواج از موج هاي ديگر بيشتر است و بنابراين سريع تر به سطح زمين مي رسند. اين امواج قابليت عبور از جامدات، مايعات و گازها را دارند و به همين دليل به طور كامل از زمين عبور مي كنند. وقتي كه اين امواج از صخره ها عبور مي كنند، در مسير حركت خود به آنها به سمت جلو و عقب فشار وارد مي كنند.امواج ثانويه امواج S ناميده مي شوند و مدت كوتاهي بعد از امواج P مي رسند. اين امواج هنگام حركت خود، صخره ها را به سمت بالا فشار مي دهند، يعني ارتعاش صخره ها عمود بر مسير حركت اين امواج است. امواج S برخلاف امواج P نمي توانند در داخل زمين به خط مستقيم حركت كنند. اين امواج فقط از مواد جامد مي گذرند و به همين دليل هنگامي كه در مركز زمين به مايع برسند، متوقف مي شوند.با اين همه هر دو نوع موج از سطح زمين مي گذرند و بنابراين مي توان آنها را در آن سوي نقطه اي كه زمين لرزه روي داده است، شناسايي كرد. در هر لحظه تعداد زيادي امواج زلزله اي ضعيف در قسمت هاي مختلف زمين قابل شناسايي است.امواج سطحي را مي توان تا حدودي به امواج آب تشبيه كرد. چرا كه امواج سطحي حين حركت، سطح زمين را به سمت بالا و پايين مي رانند. حركت اين امواج باعث ويراني هاي شديدي مي شود، چرا كه صخره ها و پي ساختمان ها را به ارتعاش مي آورد. امواج L از همه كندتر هستند به همين دليل شديدترين لرزش ها در پايان يك زمين لرزه روي مي دهد.شناسايي كانون زلزلههمان طور كه ذكر شد سه نوع مختلف موج زلزله وجود دارد كه هر كدام با سرعت مشخصي حركت مي كند. به رغم آنكه سرعت دقيق امواج P و S بسته به جنس و نوع ماده اي كه اين امواج از آن عبور مي كنند، متغير است، نسبت سرعت حركت آن دو در تمام زمين لرزه ها تقريباً ثابت باقي مي ماند.معمولاًسرعت امواج P،حدود۶/۱برابرسرعت امواج S است.دانشمندان مي توانند با استفاده از اين نسبت، فاصله بين هرنقطه از سطح زمين را با كانون زمين لرزه محاسبه كنند. كانون زلزله مكاني است كه امواج زمين لرزه از آنها شروع شده اند. براي تشخيص كانون زلزله از ابزاري استفاده مي شود كه زلزله نگار ناميده مي شود. زلزله نگار دستگاهي است كه امواج مختلف را ثبت مي كند. براي يافتن فاصله بين زلزله نگار و كانون زلزله، دانستن زمان رسيدن اين امواج نيز ضروري است. با در اختيار داشتن اين اطلاعات، اختلاف زماني بين رسيدن اين امواج محاسبه شده و سپس نمودار ويژه اي رسم مي شود كه در آن فاصله اي را كه موج مي تواند طي مدت اختلاف زماني محاسبه شده طي كند، به دست مي آيد.اگر اطلاعاتي از اين دست را از سه يا چند نقطه مختلف به دست آوريم، مي توان مكان كانون زلزله را به دست آورد. براي اين كار كافي است كه كره اي فرضي حول هر يك از زلزله نگار ها رسم كرد كه در آن مكان اندازه گيري به عنوان مركز كره و فاصله محاسبه شده تا كانون زلزله به عنوان شعاع كره در نظر گرفته مي شود. پس سطح كره مورد نظر نشان دهنده تمام نقاطي است كه از زلزله نگار به اندازه مورد نظر فاصله دارد. بنابراين كانون زلزله مورد نظر بايد در جايي در سطح اين كره قرار داشته باشد. اگر دو كره را بر اساس اطلاعات به دست آمده از دو زلزله نگار مختلف رسم كنيد، از تقاطع دو كره يك دايره به دست مي آيد. از آنجايي كه كانون زلزله بايد در سطح هر دو كره قرار گرفته باشد، محيط دايره اي كه از تقاطع دو كره به دست مي آيد، نشان دهنده تمام كانون هاي ممكن براي زلزله مورد نظر است.از تقاطع كره سوم با اين دايره فقط دو نقطه حاصل مي شود كه نشان دهنده كانون هاي محتمل براي زلزله است. از اين دو نقطه يكي در سطح زمين قرار دارد و ديگري در هوا، با توجه به آنكه كانون زلزله هميشه در سطح زمين قرار دارد، نقطه موجود در هوا كنار گذاشته شده و نقطه موجود در سطح زمين نشان دهنده مكان واقعي كانون زلزله است.درجه بندي دامنه و شدت زلزلهدر هنگام وقوع زلزله بارها با كلمه مقياس ريشتر مواجه مي شويم. شايد كلمه مقياس مركالي هم به گوشتان رسيده باشد هرچند كه كمتر مورد استفاده قرار مي گيرد. اين دو مقياس قدرت يك زلزله را از دو جنبه مختلف بيان كنند.از مقياس ريشتر براي بيان بزرگي يك زمين لرزه يعني مقدار انرژي آزاد شده طي يك زمين لرزه استفاده مي شود. اطلاعات مورد نياز براي محاسبه بزرگي زمين لرزه را از لرزه نگار به دست مي آورند. مقياس ريشتر لگاريتمي است يعني افزايش يك واحد در مقياس ريشتر نشان دهنده افزايش ده واحدي در دامنه موج است. به عبارت ديگر دامنه موج در زلزله ۶ ريشتري ده برابر دامنه موج زلزله ۵ ريشتري است و دامنه موج ۷ ريشتر ۱۰۰ برابر زلزله ۵ ريشتري است. مقدار انرژي آزاد شده در زلزله ۶ ريشتري ۷/۳۱ برابر زلزله ۵ ريشتري است.بزرگترين زلزله ثبت شده ۵/۹ ريشتر شدت داشت، هرچند كه مطمئناً زلزله هاي شديدتري در تاريخ طولاني زمين روي داده است. عمده زلزله هايي كه روي مي دهد كمتر از ۳ ريشتر قدرت دارند. زمين لرزه هايي كه كمتر از ۴ ريشتر شدت داشته باشند، نمي توانند ويراني هاي چنداني به بار آورند. زلزله هايي كه ۷ ريشتر يا بيشتر قدرت داشته باشند، زلزله هاي شديدي محسوب مي شوند.مقياس ريشتر فقط يكي از عواملي است كه تبعات يك زلزله را بيان مي كند. قدرت تخريبي يك زلزله علاوه بر قدرت آن به ساختار زمين در منطقه مورد نظر و طراحي و مكان سازه هاي ساخت بشر بستگي دارد. ميزان ويراني هاي به بار آمده را معمولاً با مقياس مركالي بيان مي كنند.دانشمندان مي توانند درجه مقياس ريشتر را درست پس از زمين لرزه و زماني كه امكان مقايسه اطلاعات از ايستگاه هاي مختلف زلزله نگاري به وجود آمده، معين كنند. اما درجه مركالي را نمي توان به اين سرعت مشخص كرد و لازم است كه محققان زماني كافي براي بررسي اتفاقاتي كه حين زمين لرزه روي داده است، در اختيار داشته باشند. هنگامي كه تصور دقيقي از ميزان خسارت هاي وارده به عمل آمد، مي توان درجه مركالي مناسب را تخمين زد.مقابله با زمين لرزهطي پنجاه سال اخير اطلاعات زيادي در مورد زلزله كسب كرده و فرآيند وقوع آن را بهتر از پيش درك مي كنيم، اما هنوز هم براي مقابله با آن كاري نمي توانيم انجام دهيم. زمين لرزه ها توسط فرآيندهاي بنيادين و قدرتمند زمين شناختي كه خارج از حيطه كنترل ما هستند، به وجود مي آيند. اين فرآيندها نسبتاً غير قابل پيش بيني است، بنابراين در حال حاضر اين امكان وجود ندارد كه به مردم گفت دقيقاً چه وقت زلزله روي مي دهد. اين امواج زلزله اي ثبت شده، مي تواند به ما اطلاع دهد كه ارتعاش هاي بسيار قويتري در راه است، اما اين اطلاعات مي تواند فقط چند دقيقه پيش از وقوع زلزله به ما اخطار دهد. دانشمندان مي توانند برپايه حركت هاي صفحه ها در زمين و موقعيت منطقه هاي گسل، پيش بيني كنند كه در كدام مناطق احتمال وقوع زلزله زياد است. همچنين با تحقيق در تاريخ زمين لرزه هاي روي داده در منطقه مورد نظر، زمان احتمالي وقوع زلزله را پيش بيني كنند. با اين همه اين پيش بيني ها معمولاً بسيار ضعيف هستند. اما پيش بيني دانشمندان در مورد پس لرزه ها دقيق تر است. پس لرزه ها، لرزه هايي است كه پس از زلزله اوليه روي مي دهد. اين پيش بيني ها براساس تحقيق هاي بسيار وسيعي كه در مورد الگوهاي پس لرزه ها انجام شده است، صورت مي گيرد.زلزله شناسان در اين مورد كه چگونه زمين لرزه هايي كه از يك گسل شروع شده اند، مي توانند زلزله هاي ديگري را در گسل هاي متصل به يكديگر به وجود آورند، پيش بيني هاي دقيقي انجام مي دهند.زمينه ديگر تحقيق ارتباط بين بارهاي الكتريكي و مغناطيسي در صخره ها و زمين لرزه است. بعضي از دانشمندان بر اين عقيده اند كه اين ميدان الكترومغناطيسي پيش از زمين لرزه تغيير مي كند. علاوه بر اين زلزله شناسان خروج گاز از زمين و تغيير شكل زمين را به عنوان علائم اخطار دهنده زمين لرزه مي شناسند. با اين همه در بسياري از موارد نمي توان زمين لرزه را با دقت كافي پيش بيني كرد.پس براي مقابله با زمين لرزه چه كاري مي توان انجام داد؟ عمده پيشرفت هايي كه طي ۵۰ سال گذشته حاصل شده است به آمادگي براي زلزله و مخصوصاً حيطه مهندسي عمران مربوط مي شود. طي چند دهه اخير استانداردهايي براي ساخت ساختمان ها در نظر گرفته شده است تا مقاومت آنها در برابر نيروي امواج زمين لرزه افزايش يابد. از استانداردهاي جديد مي توان به تقويت مصالح اشاره كرد. طراحي بناها به شيوه اي كه از انعطاف پذيري لازم براي جذب ارتعاش ها برخوردار باشند بدون آنكه تخريب شوند،يكي ديگر از اين روش هاست. طراحي ساختمان ها به شيوه اي كه بتوانند اين ضربه ها را بگيرند، مخصوصاً در مناطقي كه زلزله خيز هستند، از اهميت بسياري برخوردار است.يكي ديگر از مولفه هاي آمادگي، آموزش مردم است. امروزه بسياري از سامان هاي دولتي در اغلب كشورها دفترچه هاي راهنمايي منتشر مي كنند كه در آن چگونگي وقوع زلزله، راهنمايي هايي در مورد حفاظت خانه در برابر زلزله هاي احتمالي و فعاليت هايي كه در زمان وقوع زلزله بايد انجام داد، گردآوري شده است

سونامي چيست و چرا توليد مي شود؟

سونامي چيست و چرا توليد مي شود؟ زمين لرزه اي به قدرت 9 ريشتر در کف اقيانوس هند رخ داد و امواج آب را با سرعت هواپيما (800 کيلومتر در ساعت) به سواحل اندونزي و تايلند و سري لانکا و هند و شرق آفريقا راند. زمين لرزه در خط گسل تخته سنگ کف اقيانوس هند و تخته سنگ قاره اي برمه رخ داد. اين دو با يکديگر برخورد کرده بودند و در نتيجه فشارشان بر يکديگر، انرژي بالقوه عظيمي انباشته شده بود. بالاخره گسل شکافته شد و تخته سنگ اقيانوسي از جا کنده شده و حدود يک متر و هشتاد سانت بزير تخت سنگ برمه رفت. اين حرکت در طول 1200 کيلومتر رخ داد. انرژي عظيمي رها شد که مقدار آن همسنگ انفجار 32 ميليارد تن تي ان تي است. بفاصله 15 دقيقه اولين موج آب با سرعت هواپيماي جت و بطول 12 متر به جزيره سوماترا در اندونزي برخورد کرد. فقط در اين منطقه بيش از صد هزار نفر کشته شدند. امواج آب ساعتي بعد به نقاط دورتر يعني تايلند و سري لانکا و هند حمله کردند. و سپس با شدت کمتر حتي تا سومالي و کنيا در آفريقا رسيدند. موج اول مردم را همراه با ساختمان ها و درختان و اتوموبيل ها به قعر دريا کشاند و با موج بعدي به خشکي پرتاب کرد. اين پديده طبيعي "سونامي" (موج بندري) خوانده مي شود. اين واقعه دو حقيقت را به شکل عريان نشان داد: هم تحرک عظيم و تغييرات دائم کره خاکي را و هم زشتي نظام سرمايه داري حاکم بر جهان را. نظامي که دانش و فن آوري محصول فکر و کار بشر را به زنجير سود کشيده و مردم دنيا را از ثمرات آن محروم کرده است. زمين لرزه چيست؟ در کف اقيانوس و روي خشکي چه مي گذرد؟ براي جواب به اين سوال بايد کره زمين و زندگي آن را درک کرد. يعني بايد با علم زمين شناسي يا ژئولوژي آشنا شد. با توجه به اين مسئله در بحث از رخداد طبيعي سونامي، علاوه بر بررسي علل اجتماعي تبديل اين رخداد طبيعي به يک فاجعه انساني، بايد علل اين رخداد طبيعي را نيز بررسي کنيم و براي توده هاي مردم توضيح دهيم تا در مقابل قدرت مهيب طبيعت دچار بهت و حيرت نشوند. مقاله ديگري در همين شماره بنام "آيا کشتار وسيع سونامي اجتناب ناپذير بود" (نوشته سرويس خبري جهاني براي فتح) به جنبه اجتماعي مسئله مي پردازد و در مقاله حاضر به بررسي محرکها و پروسه هاي طبيعي زمين که سرمنشاء زمين لرزه و آتشفشان و سونامي است نگاهي مي اندازيم. با درک اين رخدادهاي طبيعي مي توان به روشني ديد که انسان روزي خواهد توانست نيروي مخرب سونامي و زلزله را نيز خنثي کند و انرژي توليد شده توسط اين حرکات طبيعي کره زمين را در خدمت آسايش و رفاه جامعه بشري درآورد. سي و اندي سال پيش با کشف تئوري "پليت تکتونيک" تحول عظيمي در شناخت بشر از فعل و انفعالات کره زمين و ديناميسم ها (قوانين حرکتي) و مکانيسم هاي (ساختمان و عملکرد) آن بوجود آمد. تقريبا مي توان گفت در دانش و آگاهي بشر نسبت به زندگي و فعل و انفعالات کره زمين يک جهش انقلابي بوجود آمد. در دهه هاي گذشته مرتبا اين تئوري منسجم تر و صحيح تر شده و در برخي جهات نيز تکامل يافته است. تازه ترين تحقيقات و يافته هاي دانشمندان جهان در مورد کره زمين و منظومه شمسي در کنفرانس بزرگ "اتحاديه ژئوفيزيست هاي آمريکا" در سانفرانسيسکو (دسامبر 2004) ارائه شد که در آن يازده هزار دانشمند از سراسر جهان شرکت داشتند. اکنون به يقين مي توان گفت که زمين در طول صدها ميليون سال در نتيجه پروسه هاي "پليت تکتونيک" به شکل و شمايل کنوني در آمده است. پروسه هاي پليت تکتونيک براي بشر هم موهبت آفرينند و هم خرابي. جلگه هاي حاصلخيز که تمدنهاي بزرگ بشري در آنها رشد کرده است، شکل گيري سفره هاي نفتي، بوجود آمدن کوه هاي بلند، معادن ذغال سنگ و مس و غيره همه و همه نتايج حرکتها و پروسه هاي پليت تکتونيک مي باشند. زلزله ها و آتشفشانها و سونامي ها نيز همچنين. زمين لرزه هاي نابهنگام انرژي عظيمي توليد مي کنند که فقط خرابي ببار مي آورند. آتشفشانهائي که غير فعال نشده اند نيز همينطور. آري هم موهبت و هم خرابي. اما در دنيائي که به فقير و غني تقسيم شده ، موهبتهايش را عمدتا شرکتهاي سرمايه داري مي برند و خرابيهايش را فقرا. شرکتهاي چند مليتي نفتي موهبتش را مي برند و مردم سوماترا خرابيهايش را. کره زمين طول عمري به اندازه 5ر4 ميليارد سال دارد. طي اين مدت چهره زمين چندين بار تغيير کرده است. آردي اسکاي بريک بيولوژيست ،پيدايش زمين و تغيير شکل آن را به زيبائي شرح مي دهد: «کره ما، مثل هر چيز ديگر تاريخ خود را دارد: تاريخ آن، تاريخ تغيير و دگرگوني است: انواع تغييرات ناگهاني و تکان دهنده که در طول ميلياردها سال رخ داده اند. تغييراتي که هرگز متوقف نشدند و هنوز ادامه دارند. کره زمين 5ر4 ميليارد سال پيش در نتيجه يک انفجار کهکشاني متولد شد و مانند يک گلوله آتش مملو از سنگ و گاز در فضا پرتاب شد و بالاخره در مدار يکي از ستارگان بيشمار قرار گرفت: در مدار ستاره اي که خورشيد "ما" است. زمين در ميليارد سال اول عمرش دستخوش تغييرات فيزيکي بسيار شد و شروع به سرد شدن کرد. اما هنوز زندگي در آن بوجود نيامده بود. يک ميليارد سال را بسرعت از نظر بگذرانيم: در اين مدت ترکيب فيزيکي زمين خيلي عوض شد. درجه حرارت سطح آن بطور قابل ملاحظه اي پائين آمد؛ خشکي و آب شکل گرفتند. اما حرارت هنوز خيلي بالا بود و آبها و فضا پر از اسيدها و گازهاي سمي. اگر بتوانيم 5ر3 ميليارد سال عقب برويم و نگاهي به زمين بيندازيم، نمي توانيم آن را بشناسيم! نه حيواني روي زمين راه مي رفت، نه حشره و پرنده اي در آسمان پر مي زد، نه ماهي در آب درياها بود. نه گياهي و درختي و نه گلي. هيچيک از مشخصات آشنا مانند قاره ها، سلسله جبال، دشتها و اقيانوس هاي امروز وجود نداشت. آب آشاميدني موجود نبود. مطلقا چيزي براي خوردن پيدا نمي شد و حتي هواي آن را نمي توانستيم استنشاق کنيم زيرا اکسيژن هنوز بوجود نيامده بود...» (آردي اسکاي بريک – "معرفي علم تکامل" کارگر انقلابي شماره 1157 ژوئن 2002) تغييرات فيزيکي زمين ادامه يافت. از 250 ميليون سال پيش به اين طرف، خشکي زمين از يک قطعه به پنج قطعه تقسيم شد که امروز به آنها 5 قاره مي گوئيم. اين تغيير توسط پروسه تکتونيک انجام گرفت. اکنون به يقين مي دانيم که سطح کره زمين مرتبا در حال جابجائي است. آگاهي به اين حقايق، تاثيرات مهمي بر روي بسياري از علوم داشت؛ تاثير بسزائي بر روي جهان بيني بشر داشت. تئوري هاي کپرنيک و گاليله در مورد کره زمين نيز شناخت و ديد بشر نسبت به کره خاکي و جهان هستي را عوض کردند. داروين با کشف تئوري تکامل نگاه انسان به خودش را زير و رو کرد آنچنان که هنوز پس از صد و اندي سال که از کشف آن ميگذرد لرزه هاي عظيمي که اين تئوري در جامعه بشري احساس مي شود. تغيير و دگرديسي زمين تا زماني که کره زمين زنده است و از دلش حرارت توليد مي شود ادامه خواهد داشت. زماني که زمين لرزه ها و آتشفشان ها متوقف شوند، سيکل ژئولوژيک شکل گيري کوهها، فرسايش آنها، رسوبات کف آبها، شکل گيري خاک جديد نيز تمام خواهد شد. و همراه آن شايد زندگي موجودات زنده نيز تمام شود. هنوز کسي در اين مورد چيزي نمي داند. انسان امروز بايد هر چه بيشتر به خصوصيات و رفتار زميني که رويش زندگي مي کند آگاه شود و از آن شناخت بيشتري کسب کند تا بتواند زمانهائي را که کره زمين قدرت مهيبش را به ميدان مي آورد پيش بيني کند و حتي در آينده ي نه چندان دور بتواند اين قدرت مهيب را مهار کرده و به نفع رفاه و آسايش خود بکار برد..
تئوري پليت تکتونيک (تئوري سنگ ساختي):
تئوري سنگ ساختي که يک تئوري نسبتا جديد است انقلابي در زمينه شناخت بشر از قواي محرکه کره زمين بوجود آورد. در زبان زمين شناسي، کلمه "پليت" به تخته سنگ بزرگ صلب اتلاق مي شود. کلمه "تکتونيک" از زبان يوناني گرفته شده است و به معناي "ساختن" است. عبارت "پليت تکتونيک" براي توضيح اين واقعيت است که سطح کره زمين از تخته سنگهاي بزرگ صلب ساخته شده است. اين تئوري ثابت کرده که لايه بيروني کره زمين مجموعه اي متشکل از يک دوجين (يا بيشتر) تخته سنگهاي صلب کوچک و بزرگ است که نسبت به يکديگر در حال حرکتند؛ و اين تخته سنگها روي ماده اي که داغ تر و سيال تر است، شناورند. زمينه ساز تئوري "پليت تکتونيک" يک تئوري ديگر است به نام "کانتيننتال دريفت" يا "جدائي قاره ها". طبق اين تئوري صدها ميليون سال پيش از اين، کره زمين متشکل از يک "بزرگ قاره" بود که بعدها بخش هاي مختلف آن از يکديگر جدا شده و هر يک بسوئي روان شدند. مشخصا استراليا از مناطق قطب جنوب جدا شده است. امروزه در استراليا فسيلهاي ديناسورهاي قطب جنوب پيدا شده که نشان مي دهد تا 65 ميليون سال پيش استراليا به مناطق قطب جنوب وصل بود. تئوري سنگ ساختي، با استفاده از بسياري از رشته هاي مربوط به مطالعه زمين مانند رشته هاي فسيل شناسي و زلزله شناسي بدست آمده است. اين تئوري براي اولين بار به بسياري از سوالات مربوط به حرکات طبيعي زمين جواب داد. مثلا دانشمندان براي قرن ها با اين سوال روبرو بودند که چرا زمين لرزه ها و انفجارات آتشفشاني در مناطق بسيار خاصي از کره زمين رخ مي دهند و اينکه سلسله جبال عظيمي مانند آلپ و هيماليا چگونه شکل گرفته اند. تئوري سنگ ساختي نشان داده است که در جائي که تخته سنگهاي پوسته زمين به يکديگر برخورد مي کنند يک خط گسل زلزله توليد مي شود. يعني در نتيجه بهم سائيده شدن يا برخورد تخته سنگها امکان زمين لرزه بوجود مي آيد و برخي اوقات حاصل اين برخورد بوجود آمدن رشته کوه هاي بزرگ است. چرا زمين اين چنين بيقرار است؟
چه چيزي باعث مي شود که زمين به تکان در آيد، دهان باز کند و فرو رود يا اينکه آتشفشانها با قدرت مهيب سر باز کنند؟ چرا کوهها اين چنين سر به آسمان سائيده اند و بلند شده اند؟ مردم دنيا با جوابهائي که اديان مختلف بشر به اين سوالها داده اند آشنايند. اما درصد کوچکي از مردم با جوابهاي علمي حقيقي آشنايند. تا قرن 18 اغلب اروپائيان فکر مي کردند يک سيلاب عظيم الهي که در انجيل تشريح شده نقش اصلي را در شکل گيري چهره کره زمين بازي کرده است. رشته زمين شناسي تماما متکي بر اين باور بود که تغييرات فيزيکي کره زمين، ناگهان و در نتيجه يکرشته کاتاستروف (فاجعه) از آن نوع که در توفان نوح در انجيل شرحش رفته (40 شب و 40 روز تمام زمين را فراگرفت) بوجود آمده است. چنين طرز تفکري را "کاتاستروفيسم" مي خواندند. اما در اواسط قرن 19 تئوري کاتاستروف جاي خود را به تئوري ديگري داد که متکي بر يک اصل بسيار مهم بود و آن اينکه: "گذشته جاي پاي خود را در حال مي نهد پس حال، کليد کشف گذشته است." همان قواي محرکه و نيروهاي جغرافيائي که امروز در کارند سرمنشاء تغييرات فيزيکي کره زمين هستند. با بهبود وسائل دريانوردي و کشف قاره هاي جديد، انسان توانست نقشه کره خاکي را دقيق تر بکشد. فسيل شناسي نيز يکي ديگر از رشته هائي بود که دروازه ها را بروي علم زمين شناسي باز کرد. در اوائل قرن 20 تئوري "جدا شدن قاره ها" شواهد و دلايل جديدي يافت و آلفرد واگنر اهل آلمان با قوت و اطمينان آن را طرح کرد. يکي از اولين شواهدي که نظر او را جلب کرد جفت شدن شکل و قواره آمريکاي جنوبي و قاره آفريقا بود. گوئي آمريکاي جنوبي را از آفريقا بريده اند و به آن سوي کره زمين رانده اند! واگنر متوجه شد که برخي ساختارهاي جغرافيائي و فسيل گياهان و حيوانات در سواحل آمريکاي جنوبي و آفريقا مشابه يکديگرند در حاليکه اقيانوس اطلس (آتلانتيک) اين دو قاره را از يکديگر جدا مي کند و داراي آب و هوائي کاملا متفاوتند. پس علت چيست؟ اين يکي از بهترين شواهد بود که نشان مي داد اين دو قاره قبلا يکي بودند. يا مثلا در منطقه قطب که سرزمين يخ زده ايست فسيلهاي گياهان مناطق حاره يافت شد! در قطبهاي شمال وجنوب فسيل خزه هائي يافت شد که مخصوص آب و هوائي کاملا متفاوتند. به اين ترتيب تئوري "جدا شدن قاره ها" راه را براي شکل گيري يک نگاه جديد به کره زمين باز کرد. اما واگنر رو در روي دانشمندان زمانش ايستاد. اغلب دانشمندان سفت و سخت باور داشتند که قاره ها و اقيانوس ها مختصات هميشگي کره زمين هستند و از روز اول بوجود آمدن زمين به همين حالت موجود بوده اند. که البته چنين نبود، اما کسي حرف واگنر را نمي پذيرفت. يکي از نقاط ضعف واگنر اين بود که نمي توانست به اين سوال جواب دهد که چه نيروئي مي تواند آنقدر قوي باشد که اين قاره ها را از هم دور سازد و هر يک را به يک سو روانه کند! واگنر مي گفت اين قاره ها در آب شناور شده و هر يک بطرفي رفته اند. اما يک فيزيک دان زمين شناس اهل انگليس به نام هارولد جفريز نظريه او را رد کرده و گفت که به لحاظ فيزيکي امکان ندارد که يک وزن انبوه از سنگ صلب در آب شناور شود و هر طرف که خواست برود و لنگر بيندازد! اينهم حرف درستي بود. پس از مرگ واگنر آزمايشات و مطالعات ادامه يافت. انسان وسائلي را ابداع کرد که توانست به مطالعه کف اقيانوسها بپردازد. مطالعات کف اقيانوس ها چيزهاي عجيبي را نشان داد. مثلا اينکه کف اقيانوس در برخي نقاط بطرز حيرت انگيزي جوان است و بنظر مي آيد که کف اقيانوس در حال گسترش است! اين مطالعات پرتو جديدي بر تئوري واگنر انداخت. در واقع تئوري "جدا شدن قارها" طلايه دار تئوري سنگ ساختي است. هر چه در مورد اهميت تئوري سنگ ساختي بگوئيم کم گفته ايم. اهميت اين تئوري براي علوم مربوط به زمين مانند اهميت کشف ساختار اتم براي رشته فيزيک و شيمي است؛ مانند اهميت تئوري تکامل براي زيست شناسي است. تئوري سنگ ساختي و زلزله همانطور که گفتيم، طبق تئوري سنگ ساختي، لايه بيروني کره زمين مجموعه اي متشکل از يک دوجين (يا بيشتر) تخته سنگهاي صلب کوچک و بزرگ است که نسبت به يکديگر در حال حرکتند؛ و اين تخته سنگها روي ماده اي که داغ تر و سيال تر است، شناورند. اين تخته سنگها مرتبا نسبت به يکديگر در حال حرکتند. اين حرکات از 3 نوع هستند: حرکت دور شونده؛ حرکت درهم رونده؛ حرکت مماس افقي. در نتيجه حرکت دور شونده کف اقيانوس ها انبساط مي يابند، قاره ها از يکديگر فاصله مي گيرند و آتشفشانها رخ مي دهند. اما زلزله ها به دليل حرکات درهم رونده تخته سنگها يا حرکت مماس افقي آنها نسبت به يکديگر رخ مي دهند. سلسله جبال نيز در نتيجه همين حرکت درهم رونده شکل مي گيرند. به خط تماس اين تخته سنگها خط گسل مي گويند. اين خط گسل ها گاه به هزاران کيلومتر مي رسند و تمام شهرهائي که روي آن و در حواشي آن قرار دارند در معرض تهديدات زلزله اند. در حرکت دور شونده تخته سنگها از هم فاصله مي گيرند؛ سنگ مذاب از زير به رو مي آيد و قشر جديدي را مي سازد که حالت برآمدگي دارد. رشته تپه هاي وسط اقيانوس اطلس ناشي از اين نوع حرکت است. اين حرکت باعث انبساط کف اقيانوس مي شود. اقيانوس اطلس سالانه 2 سانت و نيم يعني 25 کيلومتر در يک ميليون سال بزرگ مي شود. انبساط کف اقيانوس اطلس در 100 تا 200 ميليون سال گذشته باعث شده که اين اقيانوس از آب باريکه اي ميان قاره هاي اروپا و آمريکا و آفريقا تبديل به يک اقيانوس عظيم شود. اما با وجود گسترش کف اقيانوس اندازه زمين در 600 ميليون سال گذشته عوض نشده است. زيرا در نقاط ديگر، تخته سنگها در نتيجه حرکت درهم رونده کوچک مي شوند. وقتي تخته سنگها بطرف هم حرکت مي کنند و در هم فرو مي روند، پس از مدتي سر بهم سائيدن يکي از آنها بزير ديگري ميلغزد و وارد حوزه سنگ مذاب زير پوسته زمين مي شود. به اين ترتيب تخته سنگهاي کهنه، نوسازي مي شوند! اما همزمان، انرژي بزرگي که در نتيجه فشار آوردن بر هم ذخيره شده است، رها مي شود و ما تاثيرات آن را بشکل زمين لرزه تجربه مي کنيم. اين درهم فرو رفتن تخته سنگها به سه شکل صورت مي گيرد: ميان دو تخته سنگ قاره اي؛ ميان دو تخته سنگ اقيانوسي؛ ميان يک تخته سنگ اقيانوسي و يک تخته سنگ قاره اي. در کف اقيانوس هاي جهان مي توان شاهد دره هائي به عمق 8 تا 10 کيلومتر و بطول چندين کيلومتر بود. اينجا عميق ترين نقطه اقيانوس است که درست در محل لغزيدن يک تخته سنگ بزير ديگري بوجود آمده است. در طول تاريخ در نتيجه چنين حرکاتي برخي از شهرهاي ساحلي کاملا بزير اقيانوس ها رفته اند و سرمنشاء افسانه هاي مذهبي در مورد قدرت خداوند متعال و حرکات تنبيهي خدا شده اند. قديمي ها مي گفتند آب دهان باز کرد و شهر را درسته فرو داد! کوه هاي عظيم آند در پرو در نتيجه چنين حرکتي ميان تخته سنگ اقيانوسي نازکا و تخته سنگ قاره اي آمريکاي جنوبي بوجود آمده اند. در ساحل آمريکاي جنوبي يک دره زير آبي به نام دره پرو – شيلي موجود است. . بوجود آمدن اين دره زير آبي و سر به فلک کشيدن کوههاي آند که به ستون فقرات قاره آمريکاي جنوبي معروف است، مربوط به يک پروسه اند. به همان ترتيب وقتي که دو تخته سنگ اقيانوسي درهم فرو رفته و يکي بزير ديگري مي رود، دره هاي عميقي در کف اقيانوس بوجود مي آيد. هنگامي که دو تخته سنگ قاره اي درهم فرو مي روند و هيچيک راه را بر ديگري باز نمي کند، زلزله رخ نمي دهد بلکه کوهها شکل مي گيرد: انرژي انباشت شده در اين بهم سائي به شکل گيري کوههاي عظيم پا مي دهد. دليل آنکه در اين مورد يک تخته سنگ بزير ديگري نمي لغزد به جنس تخته سنگها مربوط است. سنگهاي قاره اي نسبتا سبک هستند و وقتي بهم مي خورند در مقابل کشش رو به پائين مقاومت مي کنند و در عوض در نقاطي برجسته شده و رو به بالا مي روند. شکل گيري رشته کوه هيماليا نتيجه يکي از اين حرکات تخته سنگهاست. 50 ميليون سال پيش تخته سنگ هند به تخته سنگ "اورآسيا" برخورد کرد و درهم فرورفتن بطئي که ميليونها سال طول کشيد موجب سر به فلک کشيدن هيماليا و پديد آمدن فلات تبت شد و اقيانوسي که ميان اينها قرار داشت خشک شد. زلزله هائي که در ايران رخ مي دهد و شکل گيري رشته کوه هاي ايران و حوزه هاي نفتي خليج مربوط به حرکتهاي تخته سنگ هاي هند، عربستان و آفريقا نسبت به تخته سنگ اورآسياست. تخته سنگ عربستان نسبت به قاره آفريقا حرکت دور شونده و نسبت به تخته سنگ اورآسيا حرکت درهم رونده دارد. عربستان، ميليون ها سال پيش از ساحل شرقي آفريقا جدا شد و درياي سرخ بوجود آمد. سونامي و زلزله امواج سونامي، در نتيجه رخداد زلزله در کف اقيانوس و يا انفجار آتشفشان در آنجا بوجود مي آيد. انرژي عظيمي که از اينها رها مي شود به جريان آب اقيانوس منتقل مي شود. آب با سرعت عظيم شروع به حرکت مي کند. طول موج آب (فاصله ميان يک تاج موج با تاج موج بعدي) گاه به 965 کيلومتر مي رسد. اما ارتفاع موج در نقاط عميق اقيانوس قابل رويت نيست. وقتي که آب با سرعت به مناطق کم عمق در ساحل مي رسد ارتفاع مي گيرد بطوريکه گاه به 60 متر نيز مي رسد. سرعت آب مي تواند به 800 کيلومتر در ساعت برسد. تحولات تمام نشده است تحولاتي که تئوري سنگ ساختي در علم زمين شناسي آغاز کرده هنوز تمام نشده است. شناختي که تا کنون بدست آمده بطور کيفي انسان را از تاريکي و ناداني در مورد حرکات زمين در آورده است. اما هنوز سوالات عديده ديگري برجاست که علم بايد به آنها پاسخ دهد و مطمئنا خواهد داد. توضيحات: با اندكي تغيير و تلخيص مطالب غير مرتبط
منبع تمام مطالب علمي و عکسهاي اين مقاله، جزوات مرکز مطالعات زمين شناسي ايالات متحده مي باشد:USGS

اثر گلخانه اي

اثر گلخانه اي گرم شدن زمين يعني چه؟ مي‌دانيم كه كره زمين به طور طبيعي در اثر تابش خورشيد گرم مي‌شود، اما اينجا منظور ما از گرم شدن زمين، پديده ديگري است.اين پديده نسبتا جديد عبارت است از تغيير دماي زمين در اثر فعاليتهاي بشري كه با تغييرات طبيعي آن فرق دارد. در طول 100 سال گذشته، كره زمين به طور غيرطبيعي 4/0 درجه سانتيگراد گرمتر شده كه اين موضوع دانشمندان را نگران كرده‌است. آنها حدس مي‌زنند فعاليت‌هاي صنعتي در ايجاد اين مشكل بسيار موثر است و به گرم شدن كره زمين كمك مي‌كند. منظور از«گرم شدن زمين» افزايش ميانگين دماي زمين است. «تغيير آب و هوا» در اثر اين افزايش دما به وجود مي‌آيد. گرم شدن زمين موجب تغيير الگوي بارش، افزايش سطح آب درياهاي آزاد و كاهش سطح آب درياچه‌ها و تاثيرات وسيع بر گياهان، حيات وحش و انسانها مي‌شود. اثر گلخانه اي چيست؟ گازهاي گلخانه اي چه گازهايي هستند؟ به مجموعه‌اي از گازها كه مقداري از انرژي خورشيد را در جو زمين نگه مي‌دارندو باعث گرم شدن جو مي‌شوند‍‍، گازهاي گلخانه‌اي مي‌گويند. بخار آب(H2O)، دي اكسيدنيتروژن (NO2)، دي اكسيدكربن (CO2) و متان (CH4) گازهاي گلخانه‌اي اصلي هستند. اگر اين گازها در جو نبودند، انرژي گرمايي خورشيد مجددا به فضا بر مي‌گشت و به اين ترتيب هواي زمين 33 درجه سانتيگراد سردتر از الان مي‌شد. اثر گلخانه‌اي به افزايش دماي كره زمين در اثر وجود گازهاي گلخانه‌اي در جو زمين گفته مي‌شود. آيا مي دانيد چرا به اين گازها، گازها‌ي‌ گلخانه‌اي مي‌گوييم؟ آيا شما تا حالا يك گلخانه ديده ايد؟ گلخانه يك اتاق شيشه‌اي است كه نور خورشيد از شيشه‌هاي آن به داخل مي‌تابد و هواي گلخانه را گرم مي‌كند. اما شيشه‌هاي گلخانه اجازه نمي‌دهند كه اين هواي گرم از گلخانه خارج‌شود. جو يا هوايي كه در اطراف ماست، شبيه يك گلخانه است. گازهاي گلخانه‌اي در جو درست مثل شيشه‌هاي گلخانه عمل مي‌كنند. نور خورشيد پس از عبور از لايه‌هاي گازهاي گلخانه‌اي وارد جو زمين مي‌شود. زماني كه نور خورشيد به سطح زمين مي‌رسد، مقداري از انرژي گرمايي آن توسط خاك، آب و ساير موجودات جذب مي‌شود. مقداري هم در جو زمين مي‌ماند و باقيمانده آن به فضا برمي‌گردد. اگر مقدار گازهاي گلخانه‌اي در جو از حد طبيعي آن بالاتر باشد، انرژي كمتري به فضا برمي‌گردد، در نتيجه جو زمين گرم تر مي‌شود و به دنبال آن دماي كره زمين بالا مي‌رود. اثر گلخانه‌اي، كره زمين را به اندازه‌اي گرم نگه مي دارد كه ما انسان ها بتوانيم بر روي آن زندگي كنيم. اما اگر اثر گلخانه اي شدت يابد، ممكن است دماي زمين به قدري زياد شود كه ما و بقيه گياهان و جانوران نتوانيم گرماي آن را تحمل كنيم. تغيير آب و هوا يعني چه و اثرات آن چيست؟ اصلا «هوا» و «آب و هوا» با هم چه فرقي دارند؟ هر وقت آسمان صاف باشد و گرماي ملايمي به ما برسد و باد به شدت نوزد، مي گوييم هوا خوب است. هر وقت آسمان گرفته باشد، باد تند بوزد يا برف و باران ببارد و ما را دچار زحمت كند، مي گوييم هوا بد است. معمولا اخبار هواشناسي ما را از چگونگي وضع هوا آگاه مي‌سازد. هواي برخي مناطق كره زمين معتدل است، يعني باران به اندازه كافي مي بارد و هوا زياد گرم يا سرد نمي‌شود. هواي بعضي جاها سرد است يعني برف مي‌بارد و دماي هوا سرد مي‌شود. جاهايي هم هست كه بسيار گرم و خشك است. هر كدام از اين جاها يك نوع آب و هوا دارد. براي تعيين آب و هواي هر منطقه، تغييرات دماي هوا و مقدار باران و برف را در طول سال اندازه گيري مي‌كنند. شما هم مي‌توانيد اندازه تغييرات دماي هوا و مقدار باران و برف را در محل سكونت خودتان به دست آوريد. اما براي اين كه آب و هواي جاهاي گوناگون را بشناسيم، بايد اين مقادير را چندين سال پشت سرهم اندازه گيري كنيم. در نقشه ايران، جاي شهرهاي بابلسر، شهركرد، بندرعباس و طبس را پيدا كنيد. آب و هواي هر يك از اين شهرها نمونه آب و هواي يك ناحيه از كشور ماست. در حال حاضر شرايط آب و هوايي جاهاي مختلف در اثر گرم شدن كره زمين در حال تغيير است. مثلا شهري مثل تهران را در نظر بگيريد، تهران در نزديكي رشته كوه البرز قرار دارد. بنا به تعريف آب و هوا، تهران بايد هواي سرد باراني يا برفي داشته باشد، اما مي‌بينيد كه به علت تغيير آب و هوا، از هواي سرد باراني يا برفي چندان خبري نيست! انسانها چگونه آب و هوا را تغيير مي‌دهند؟ شايد باور نكنيد كه انسان ها هم مي‌توانند آب و هواي زمين را تغيير دهند. دانشمندان مي‌گويند اكثر فعاليت‌هاي انسان‌ها گاز گلخانه‌اي توليد مي‌كند. پس از انقلاب صنعتي و اختراع انواع ماشين آلات صنعتي، انسانها بافعاليتهاي كشاورزي و صنعتي چهره زمين و آب و هواي آن را دگرگون ساختند. با شروع انقلاب صنعتي روش زندگي مردم عوض شد. قبل از آن مقدار گازهاي گلخانه اي در جو كم بود، اما با رشد جمعيت و افزايش استفاده از نفت و زغال سنگ تركيب گازهاي اتمسفر نيز تغيير كرد. بطوريكه در حال حاضر، غلظت گازهاي گلخانه اي از حدود 270 واحد به 367 واحد رسيده است. ما براي انجام كارهاي خود به انرژي نياز داريم و اين انرژي را از غذا تامين ‌مي‌كنيم. همچنين براي روشنايي و گرم كردن خانه‌هايمان به انرژي نياز داريم. اتومبيل‌ها براي حركت به سوخت نياز دارد. ماشين‌هاي صنعتي نيز به انرژي نياز دارند. اكثر انرژي‌هاي لازم براي موارد فوق به طور مستقيم يا غير مستقيم از سوخت‌هاي فسيلي مثل نفت و گاز و زغالسنگ بدست مي‌آيد.اينهاسوختهايي هستند كه سوزاندن آنها گاز گلخانه‌اي آزاد مي‌كند!!! آيا مي‌دانيد كه چه وقتي گازهاي گلخانه‌اي را به هوا مي‌فرستيد؟ هر وقت كه: · تلويزيون تماشا مي كنيد، · با كامپيوتر بازي مي كنيد، · از كولر يا فن كوئل استفاده‌ مي‌كنيد، · از استريو ضبط استفاده مي كنيد، · چراغ را روشن مي كنيد، · لباسهايتان را مي شوييد يا اطو مي‌كنيد، · سوار اتومبيل مي شويد، · غذايتان را در مايكروويو گرم مي كنيد، · از بخاري گازي يا نفتي استفاده مي كنيد، · به توليد گازهاي گلخانه‌اي در هوا كمك مي‌كنيد. چرا؟ چون شما براي انجام اين كارها به برق و سوخت نياز داريد. آيا مي‌دانيداين برق و سوخت از كجا تامين مي‌شود؟ خوب، نيروگاهها زغالسنگ و نفت را مي سوزانند تا برق توليد كنند و پالايشگاهها نيز براي تصفيه نفت خام و توليد نفت و بنزين، سوخت مصرف مي‌كنند. سوزاندن نفت و زغالسنگ هم گاز گلخانه‌اي توليد مي‌كند. پس هر چه شما بيشتر برق مصرف كنيد، نيروگاهها از سوخت بيشتري استفاده مي‌كنند و در نتيجه گاز گلخانه‌اي زيادتري توليدمي‌شود. متان هم يك گاز گلخانه‌اي است. متان چگونه توليد مي‌شود؟ وقتي كه شما: · زباله هايتان را به محل دفن زباله مي فرستيد، · حيواناتي مثل گاو، گوسفند و ... را براي توليد لبنيات و گوشت پرورش مي‌دهيد، · در شاليزار برنج مي‌كاريد، · زغالسنگ استخراج مي‌كنيد. اتومبيلها و كارخانه‌هايي هم كه مايحتاج روزانه ما را توليد مي‌كنند، مقادير زيادي از انواع گازهاي گلخانه‌اي را به هوا مي‌فرستند. چرا نمي‌خواهيم زمين گرمتر بشود؟ بعضي وقتها مسائل كوچك مي‌توانند به مشكلات بزرگي تبديل شوند! مثلا به مسواك زدن دندانهايتان فكر كنيد. اگر شما يك روز مسواك نزنيد، هيچ اتفاق خاصي نمي‌افتد، اما آيا مي‌دانيد اگر يك ماه دندانهايتان را مسواك نزنيد، چه اتفاقي خواهد افتاد؟ اين همان چيزي است كه براي زمين نيز اتفاق مي‌افتد. اگر دماي هوا فقط چند روز، بالاتر از حد طبيعي باشد، چندان مهم نيست- چون دماي زمين تقريبا ثابت مي‌ماند. اما اگر دماي هوا مدت زيادي بطور مداوم بالا برود، كره زمين با مشكلاتي مواجه خواهد شد. دماي متوسط زمين در طول قرن گذشته تقريبا 5/0 درجه سانتيگراد افزايش يافته‌است؛ دانشمندان انتظار دارند كه در طول 100 سال آينده متوسط دماي زمين 5/1 تا 5/3 درجه سانتيگراد افزايش يابد. شايد فكر كنيد "اين كه چيزي نيست"، اما همين مقدار مي‌تواند آب و هواي زمين را به طور بي سابقه‌اي تغيير دهد. زمانيكه اين پديده رخ دهد، ممكن است تغييرات بزرگي در سطح آب اقيانوسها، مزارع كشاورزي و هوايي كه تنفس مي‌كنيم يا آبي كه مي‌نوشيم، رخ دهد. چه اتفاقي ممكن است بيفتد؟ در صورتيكه آب و هوا تغيير كند، آب و هواي جايي مثل شهركرد- كه هواي سرد و كوهستاني دارد- گرمتر مي‌شود يا مثلا هواي بندر عباس گرم و خشك تر مي‌شود. البته ممكن است تغيير آب و هوا براي شهركردي ها خوشايند باشد، اما همه تاثيرات ناشي از آن خوشايند نيست. زيرا ممكن است اين تغييرات با افزايش بلاياي طبيعي مثل سيل و طوفان همراه باشد. اگر دماي كره زمين زياد شود، تعداد روزهاي گرم سال افزايش مي‌يابد و در نتيجه بيماريهاي ناشي از گرما مثل گرمازدگي و مالاريا زياد مي‌شود. بد نيست بدانيد كه معمولا كودكان و سالمنداني كه در كشورهاي فقير زندگي مي‌كنند، بيشتر در معرض خطر ابتلاء به اين بيماريها قراردارند. زيرا اين كشورها سرمايه لازم براي مبارزه با اين بيماريهارا ندارند. با گرم شدن آب و هوا و تاثير آن بر مزارع كشاورزي، منابع غذايي انسانها كاهش مي‌يابد، آب بيشتري بخار مي‌شود و در نتيجه انسانها با كمبود آب شيرين مواجه خواهندشد. اين تغييرات بر روي حيوانات و گياهان هم تاثير منفي مي‌گذارد. اگر اين تغييرات به آرامي اتفاق بيفتد، جانوران و گياهان خود را با آن وفق مي‌دهند، اما اگر اين تغييرات خيلي سريع اتفاق بيفتد، حيات وحش با خطرات جدي روبرو مي‌شوند. مثلا پرندگان و جانوراني كه در فصلهاي مختلف سال به جاهاي ديگر مهاجرت مي‌كنند، ممكن است مكان مناسبي را براي مهاجرت پيدا نكنند و يا غذايي براي خوردن نداشته‌باشند. مقدار آب درياها در اثر ذوب شدن يخهاي قطبي افزايش مي‌يابد و از سوي ديگر بر اثر افزايش دما، آب درياها و اقيانوسها منبسط مي‌شود. اگر آب اقيانوس منبسط شود، فضاي بيشتري را اشغال مي‌كند و در نتيجه سطح آب درياها بالا مي‌آيد. سطح آب دريا ممكن است در قرن آينده چند سانتيمتر يا حداكثر 1 متر بالا بيايد. در اينصورت مردمي كه خانه‌هايشان در كنار ساحل دريا قرار دارد و جزيره‌نشينان، خانه‌هاي خود را از دست مي‌دهند و مزارع ساحلي هم به زير آب مي‌روند. در اثر بالا آمدن آب دريا منابع آب شيرين نيز غيرقابل استفاده مي‌شوند. منبع :سايت ملاصدرا

دانستني هاي جغرافيايي

به نقل از : http://blog.robot.ir/mollasadra/ ملا صدرا
عجـايب هفـتگانه دنـيا اين هفت بنای باستانی از آن جهت برای مردم بسيار عجيب به نظر می رسند که انسانهای قديم آنهارا با کمک ابزارهای بسيار ابتدايي بنا نهاده اند وکاری ما فوق دانش روزگار خود انجام داده اند. اهرام مصرساختن اهرام در سرزمين مصر به فرمان فرعونها از سه هزار سال قبل ازميلاد مسيح آغاز شد (حدود ۵۰۰۰ سال قبل) وآخرين آنها در سال ۱۸۰۰ قبل ازميلاد به پايان رسيد هر فرعون برای خود هرمی می ساخت تا آرامگاه ابدی او باشد تا به اعتقاد مصريان زمانی که روح به بدن پادشاه برمیگردد بتواند در بدن اوکه موميايي می شد جای بگيرد وفرعون د وباره بتواند زندگی را ازسر بگيرد وبه همين علت معمولا بدن موميايي شده فرعون را تابوتی که به شکل صورت او ساخته شده بود قرار می داد ند ودر کنارش مجموعه ای ازلوازم زند گی - خوراک - پوشاک و حتی کشتی اختصاصي اش را دفن می کردند هر هرم طی دهها سال و توسط صد ها هزار برده ساخته می شد. قديمی ترين هرم مصر در ناحيه ساکارا قرار دارد وبزرگترين و کامل تر ين هرم که جزو عجايب هفتگانه به شمار می رود هرم خئوپس است که که در نزديکی جيزه قرار دارد اين هرم در حد ود ۱۳ جريب زمين مساحت دارد و ارتفاع اصلی آن ۱۴۸ متر بوده که به مرور زمان به ۱۳۸ متر کاهش پيد ا کرده است.باغهای معلق بابلگفنه می شود که اين باغها توسط بخت النصر ساخته شد وی بعد از ويران کردن معبد سليمان در محل بيت المقدس کنونی در سال ۶۰۰ قبل از ميلاد اين باغهای معاق را برای ملکه خو د که د ختر هوخشتر پادشاه قدرتمند ماد بود بنا کر د اين باغ 5 طبقه داشت هر طبقه با ۱۵ متر فاصله بر روی طبقه زيرين ساخته شده بود و در هر طبقه گلها وگياهان فراوانی را کاشته بودند وشايد از آن جايي که شاخ وبرگ درختان به سمت طبقه های زيرين آويزان می شده آن را باغهای معلق گفته اند البته بايد اضافه کرد کشور بابل در منطقه عراق کنونی واقع بود.مجسمه زئوسمجسمه زئوس در سال ۴۳۵ قبل از ميلا د در شهر المپيا ساخته شد شهری که بازيهای المپيک از آنجا آغاز شد اين مجسمه که شاهکاری از هنر و دانش بشری بود به نشانه احترام وپرستش زئوس که به اعتقاد يونانيان خدای خدايان بود بر پا شده بود جنس مجسمه از سنگ مرمر خالص بود وبرای تزئئن بخش های گوناگون آن از طلا وعاج استفاده کرده بودند و بلندای آ ن به ۱۳ متر می رسيد این شاهکار هنری بر اثر جنگهای گوناگون به کلی از بين رفت.معبد ديانااين معبد ۵۵۰ قبل از ميلا د مسيح در ناحيه افه سوس در ترکيه کنونی ساخته شد ساخت اين معبد آنقد ر مهم بود که مردم شهرهای گوناگون با فرستادن هدايايي در ساحت آ ن شرکت کرد ند و پس از تکميل از تمامی نقاط برای زيارت آن می آمد ند طول و عرض معبد ۱۳۰ در ۶۹ متر بود و ۲۷ ستون از مرمر خالص سقف آن را نگه می داشت که هر کدام از اين ستون ها حدود ۱۹ متر ارتفاع داشتند ولی در سال ۳۶۵ بعد از ميلاد اروس توستن فقط به خاطر کسب شهرت وقد رت اين بنا را به آتش کشيد اما بعد مدتی آنرا تعمير کردند و تالار جديدی برای آن ساختند وسرانجام به فرمان نرون آن جا را به کلی ويران ساختند.مجسمه آپولوگفته می شود که مجسمه آپولوکه يکی از خدايان يونان قديم بوده است درنزد يکی آسيای صغير و در مدخل خليج رودس برپا شده بود اين مجسمه از جنس برنز و به ارتفاع ۳۰ متر ساخته شده بود نصب اين مجسمه بر روی زمين از شاهکارهای معماری محسوب می شده و مخصوصا حالت ايستاده آپولو در حالی که پاهای خودرا باز کرده بسيار جالب بوده است اما مجسمه در سال ۲۲۴ قبل از ميلاد مسيح بر اثر يک زلزله شديد سرنگون شد و تا ساليان درازی به همان ترتيب بر روی زمين باقی ماند پس از مدتی مردم برای استفاده از فلز برنز بدن مجسمه تکه های آن را جدا کردند تا آنکه بالاخره چیزی از آن باقی نماند.آرامگاه ماسولوسدر سال ۳۵۲ قبل از ميلاد هنگاميکه ماسولوس پادشاه کاريس در ترکيه کنونی درگذ شت آرامگاه باشکوهی از مرمر خالص برای اودر شهر هاليکارناس بنا کرد ند اين ساختمان چهار گوش و محيط آن ۱۴۰ متر بود و سقفی هرمی شکل داشت که بر روی تعدادی ستون استوار بود و بر بالای آن مجسمه کالسکه پيروزی با چهار اسب که شاه وملکه بر آن سوار بودند نصب ديده می شد بلندی این مقبره به بيش ار ۴۰ متر می رسيد و بارها توسط اعراب و بربر ها مورد حمله قرار گرفت تا اينکه به سبب زلزله شديدی از بين رفت اما در قرن نوزده ميلادی بخشهایی از کشف گرديد که هم اکنون در موزه بريتانيا نگهداری می شود.فانوس درياي اسکندريهشايد قابل استفاده ترين اين بناهای هفتگانه چراغ دريايي بود که در بندر اسکندريه مصر برپا شده بود اين بنا ۲۰۰ پيش از ميلاد مسيح توسط يکی از فراعنه وبرای تقديم به يکی از خدايان برپا شده بود اين ساختمان که بر بالای آن کوهی از آتش برپا می شد وظيفه راهنمايي کشتی ها را داشت و در حقيقت اولين چراغ دريايي جهان بوده است اين فانوس دريايي تا ۶۰۰ سال به خوبی انجام وظيفه کرد تا آنگه سر انجام بر اثر زلزله ای کاملا از بين رفت. رعدوبرق آذرخش يا رعدوبرق يك تخليه ي الكتريكي شديد و بسيار سريع در هواست و همين تخليه الكتريكي است كه نور و صدا توليد ميكند.پيش از ايجاد رعدوبرق ابرها طي فرايندهايي بشدت باردار ميشوند كه اين بار معمولا مثبت است, روي سطح زمين بار منفي القا ميكند و به اين ترتيب مجموعه ي ابر هوا و زمين به يك خازن بسيار بزرگ تبديل ميشود كه لحظه به لحظه بارشان بيشتر ميشود و بنابراين اختلاف پتانسيل دو قطب ان در حال افزايش است. بالاخره مقدار اين بار الكتريكي انقدر زياد ميشود كه اختلاف پتانسيل بين ابر و زمين به ۱۰ تا ۱۰۰ ميليون ولت ميرسد. ميدان الكتريكي حاصل از چنين اختلاف پتانسيلي ميتواند هوا را با اينكه در حالت عادي نارساناست در يك سير خاص يونيزه و انرا به رسانا تبديل ميكند.به محض اينكه چنين سيري از مولكولهاي يونيزه رسانا از ابر تا زمين ايجاد شود بارهاي الكتريكي به طرف هم حركت ميكنند و در عرض يك ده هزارم ثانيه جريان وحشتناكي در حدود ۳۰ هزار امپر از هواي يونيزه ميگذرد.اما هر جرياني ضمن عبور از ماده با مقاومت اتمهاي ان روبرو ميشود و اين مقاومت بخشي از انرژي الكتريكي را به گرما تبديل ميكند. با استفاده از اصول اوليه الكترومغناطيس ميتوانيد تخمين بزنيد اين جريان در ولتاژ ۱۰ ميليون ولت توان گرمايي در حدود ۱۰۰ ميليارد وات دارد.چنين تواني حتي در مدت زمان ناچيز - يك ده هزارم ثانيه - ميتواند گرمايي در حدود ۱۰ ميليون ژول ايجاد كند اين گرما باعث ميشود دماي هوا در مسير اذرخش به ۳۰ هزار درجه سانتي گراد برسد اگر كمي با قوانين حاكم بر گازها اشنايي داشته باشيد مي بينيد كه اين تغيير ناگهاني دما ﴿از حدود ۳۰۰ كلوين به ۳۰۰ هزار كلوين﴾ حجم هوا را ۱۰۰ برابر ميكند و اين يعني يك انفجار واقعي انبساط سريع و شديد هوا يك موج ضربتي ﴿shock wave) در هواي اطراف ايجاد ميكند كه با سرعت صوت و به شكل تندر يا رعد به گوش شما ميرسد. اين از بخش صوتي ماجرا,اما گرماي ايجاد شده غير از انبساط بلاهاي ديگري هم سر مولكولهاي هوا مياورد.لامپ معمولي را به ياد بياوريد ﴿لامپ نئون مثال بهتريست﴾ يك جريان نه چندان زياد از رشته تنگستن ميگذرد و دماي ان را به بيش از ۲۰۰۰ درجه ميرساند .اين دما انرژي لازم براي بر انگيختگي اتمهاي فلز را فراهم ميكند.اتمها بر انگيخته ميشوند و در بازگشت انرژي اضافي را به صورت فوتونهاي نوري ازاد ميكند و به اين ترتيب رشته تنگستن روشن ميشود.در اذرخش هم چيزي شبيه اين ماجرا اتفاق مي افتد:جريان شديدي از هوا ميگذرد ان را گرم ميكند و به تابش وا ميدارد و تابشي كه يك مسير نوراني بين ابر و زمين ايجاد ميكند.حالا ميتوانيد تصور كنيد اگر هوا نبود رعدوبرق به چه روزي مي افتاد؟ نگاهي به نحوه ي تشكيل منظومه ي شمسي خورشيد ما كمي بيش از چهار و نيم ميليارد سال پيش تشكيل شده است. خورشيد ما نيز مثل هر ستاره ديگري در جهان به شكل توده در هم پيچيده اي از ابرهاي گازي كه عمدتا از هيدروژن و هليم تشكيل شده بود به وجود آمده اما خرده ريزه هايي كه از انفجار ساير ستاره ها باقي مانده بودند، غبارهاي بسيار ريز كيهاني كه از عناصر سنگين تر همانند كربن، اكسيژن، آلومينيوم، كلسيم و آهن تشكيل شده بودند، نيز در سرتاسر اين ابرها پراكنده بودند. اين ذرات گرد و غبار كه حتي از ذرات غباري كه لبه پنجره مي نشيند، كوچك تر است، به عنوان نقاط تجمع در سحابي خورشيدي عمل مي كند. ساير موارد از جمله يخ، دي اكسيد كربن منجمد، دور اين نقاط گردهم مي آيند و بدين ترتيب اين ذرات كم كم بزرگ و بزرگ تر شده و به اجرامي به اندازه يك دانه شن، يك صخره و نهايتا يك تخته سنگ تبديل مي شوند. طي چند ميليون سال، تريليون ها تريليون قطعه يخي، سنگ ريزه و اجرام فلزي در اطراف خورشيد جوان گردهم مي آيند. طي ربع ميليارد سال بعد بسياري از اين اجسام در يكديگر ادغام شده و بدين شكل سيارات بزرگ ، اقمار، سيارك ها و اجرام موجود در كمربند كوئيپر به وجود مي آيند. (براي كسب اطلاعات بيشتر مي توانيد به مقاله «tightening our kuiperbelt» كه در شمار فوريه 2003 نشريه Natural History به چاپ رسيده است مراجعه كنيد.) اجرام كوچكتري كه حول خورشيد در حال چرخشند، طي مدت هاي طولاني كه از تشكيل آنها گذشته است، چندان تغيير نكرده اند. بعضي وقت ها يكي از اين قطعات سرگردان كه باقيمانده هاي تشكيل سيارات محسوب مي شوند با سطح زمين برخورد مي كنند. هنگامي كه قطعات با زمين برخورد كنند، شهاب سنگ ناميده مي شوند. مجموعه داران شهاب سنگ ها را برحسب ميزان جلب توجهشان قيمت گذاري مي كنند، اما اخترشناسان اين اجرام را با توجه به تاريخ شان ارزش گذاري مي كنند. همانطور كه سنگواره هاي گياهان و جانوران، داستان حيات در زمين را ثبت مي كنند، اين اجرام نيز داستان منظومه شمسي را در سال هاي اوليه آن ثبت كرده اند. بعضي اوقات نيز اين امكان وجود دارد كه از آنها براي بررسي تاريخ شكل گيري منظومه شمسي استفاده كنيم. در تحقيقات جديد كه توسط شوگوتاچيبانا (Shogo Tachibana) و گري هاس (gary Houss) در دانشگاه ايالتي آريزونا انجام شده است نيز دقيقا همين كار صورت گرفته است؛ يعني آنها با بررسي آهن راديواكتيو - يا به عبارت بهتر - تحقيق روي دوتا از قديمي ترين شهاب سنگ هاي شناخته شده، توانستند گام ديگري به شناخت حوادثي كه به تولد خورشيد منجر شد، بردارند. آهن موجود در زمين راديواكتيو نيست، يا حداقل در حال حاضر راديواكتيو نيست. بيش از 90 درصد آهني كه در زندگي روزمره با آنها سروكار داريم، از جمله آهني كه در ساختمان ها به كار مي رود يا آهن موجود در كلم بروكسل و خون، حاوي 26 پروتون و 30 نوترون است. ساير اتم هاي آهن نيز حاوي 28، 31 يا 32 نوترون است. انواع مختلف يك عنصر كه ايزوتوپ ناميده مي شوند، توسط اختلافي كه در تعداد نوترون هاي هسته آنها وجود دارد، از يكديگر متمايز مي شوند، اما براي نامگذاري آنها مجموع تعداد نوترون ها و پروتون هاي هسته ذكر مي شود؛ بنابراين انواع مختلف آهن به صورت آهن 56 يا آهن 58 و غيره نامگذاري مي شود. تمام اين ايزوتوپ هاي آهن از لحاظ راديواكتيوي پايدارند. ايزوتوپ هاي ديگري نيز از آهن وجود دارند اما پايدار نيستند. طي زمان اتم هاي سازنده ايزوتوپ هاي ناپايدار به طور خودبه خود ذرات زير اتمي را از هسته خود منتشر مي كنند. اين فرآيند (كه تلاشي هسته اي ناميده مي شود) باعث تغيير در تعداد پروتون ها و نوترون هاي موجود در هسته مي شود و بدين ترتيب يك ايزوتوپ به ايزوتوپ ديگر يا حتي به عنصر متفاوت ديگري تبديل مي شود. در نهايت نيز ايزوتوپ ناپايدار مورد نظر از بين مي رود. از سرعت تلاشي راديواكتيو مي توان به عنوان ساعتي براي تعيين زمان حوادث مهمي كه در تاريخ زمين يا منظومه شمسي روي داده است، استفاده كرد. حداقل به طور نظري، مي توان به اندازه گيري نسبت ايزوتوپ هاي راديواكتيو ويژه به محصولات پايداري كه طي تلاشي بعضي عناصر به وجود مي آيد، دريافت كه از زماني كه جسم آخرين بار از گونه هاي راديو اكتيو غني شده است، چه مدت زماني مي گذرد با توجه به اين نكته كه هركدام از ايزوتوپ هاي راديواكتيو با سرعت ثابتي كه ويژه آن ايزوتوپ است، تجزيه مي شود، سرعت تجزيه را مي توان بر حسب مفهوم «نيمه عمر بيان كرد. نيمه عمر نشان دهنده مدت زماني است كه طول مي كشد يك ايزوتوپ ويژه تجزيه شده و به ايزوتوپ پايدارتر خود تبديل شود. اندازه گيري هايي كه با استفاده از ايزوتوپ هاي با عمر كوتاه همانند كربن 14 كه داراي نيمه عمر حدود 700/5 سال است، مي تواند تاريخ آثار تمدن هاي اوليه بشري را كه در تحقيقات باستانشناسي به دست مي آيد، نشان دهد. اما اندازه گيري هاي صورت گرفته توسط ايزوتوپ هاي با نيمه عمر طولاني تر، همانند اورانيم 238 كه نيمه عمري حدود 5/4 ميليارد سال دارد مي توانند تاريخ تشكيل صخره ها، سيارات و ستارگان را بيان كنند. آهن 60 كه ايزوتوپ راديواكتيو با نيمه عمر حدودا 5/1 ميليون سال است طي انفجارهايي كه در ستارگان بسيار سنگين يا ابر نواختر (Supernova) روي مي دهد، به وجود مي آيد. از آنجايي كه منشا اين ايزوتوپ منحصر به فرد است، مي توان از اين خاصيت مفيد براي درك رويدادهاي كيهاني استفاده كرد. تاجيبانا و هاس نسبت ايزوتوپي حدود ده نمونه كوچك كه از دو شهاب سنگ قديمي تهيه شده بود را اندازه گيري كردند. اين دو جرم كه به خاطر مكاني كه در آن يافت شده اند، بيشانبور و كريمكا ناميده مي شوند (اولي در هند و دومي در اوكراين به دست آمده اند) به دسته اي از اجرام تعلق دارند كه طي چند ميليون سال تولد خورشيد تشكيل شده اند. تمام آهن 60 موجود در دو نمونه شهاب سنگ مدت ها پيش از بين رفته و به كبالت 60 راديواكتيو تبديل شده است. كبالت 60 راديواكتيو هم به نوبه خود به اتم پايدار نيكل 60 تبديل شده است. تاجيبانا و هاس با آزمايشاتي كه روي ذرات مواد معدني موجود در شهاب سنگ ها انجام دادند، دريافتند مقدار اضافي قابل توجهي از نيكل 60 در نمونه موجود است كه اين نكته نشان دهنده آن است كه آهن 60 زماني در اين نمونه ها وجود داشته است. اين محققين با استفاده از ساير عناصر و ايزوتوپ ها، به عنوان ساعت مرجع تاريخ آهن 60 را رديابي كرده و دريافتند كه در سحابي خورشيدي اوليه به ازاي هر يك ميليارد (109) اتم پايدار آهن 56 حدود 300 اتم آهن 60 داشت. شايد اين عدد بسيار كوچك به نظر برسد اما بايد گفت اين عدد ده برابر نسبت ايزوتوپ هايي است كه فعلا در گازهاي بين ستاره اي كهكشان راه شيري وجود دارد. اين مقدار اضافي از آهن 60 درابتداي تشكيل منظومه شمسي رازهاي زيادي در مورد منشا كهكشان ما بيان مي دارد. اخترشناسان مي دانند كه خورشيد از ابرگازي شكلي حاصل شده است. علاوه بر آن مي دانيم كه عاملي باعث شده است تا اين توده ابر به چنان چگالي براني برسد كه به تشكيل خورشيد منجر شده است. اما پرسش اين است كه آن حادثه اوليه چه بوده است؟ طبق مدلي كه پيش از اين ارائه شده است، امواج انفجار ناشي از ابر نواخترها مظنون اصلي اين رويداد است. ميزان آهن 60 موجود در اين دو شهاب سنگ قديمي دلايل جديدي در تأييد اين نظر فراهم مي كند. احتمالا لايه هاي در حال انبساط مواد ستاره اي كه حاوي اتم هاي آهن 60 حاصل از انفجار ابر نواخترها بودند، هسته هاي اوليه ابرهاي خورشيدي را تشكيل دادند و به همين دليل حاوي اين ساعت هاي آهن راديواكتيو هستند. در همان زمان، نيروي اوليه لازم براي تشكيل خورشيد منظومه شمسي و نهايتا زمين فراهم شده است. جواب پارادوکس اولبرس چيست؟ پيش از اين که پاسخي به اين سوال بدهيم ، اجازه بدهيد صورت مساله را يک بار ديگر ذکر کنيم، چرا آسمان شب تاريک است؟ اولين کسي که جرات کرد اين سوال بظاهر بچگانه را بپرسد، فيزيکدان آلماني ، هاينريش ويلهلم اولبرس در سال 1823 بود. سوالي که از آن پس به پارادوکس اولبرس معروف شد و سالها ذهن فيزيکدان ها و ستاره شناسان را به خود مشغول کرد؛ زيرا جواب سوال برخلاف صورت کودکانه اش ، اصلا مثل روز روشن نيست. ابتدا به نظر رسيد گرد و غبار بين ستاره ها مي تواند مساله را حل کند. اين مواد نور ستاره ها را جذب مي کنند و مانع رسيدن آنها به چشم ما مي شوند، اما مساله اينجاست که جذب نور، سرانجام آنقدر دماي گردوغبار را بالا مي برد که آن را به تابش و نورافشاني وامي دارد. توضيح دوم پاي انتقال به سرخ کهکشان ها و ستاره هاي دور را وسط کشيد. مي دانيم که به دليل انبساط جهان ، همه کهکشان ها در حال دورشدن از ما هستند و اين باعث افزايش طول موج پرتوهاي تابيده از آنها يا به اصطلاح انتقال به سرخ نورشان مي شود. تحت تاثير اين انتقال ، بخش عمده اي از نور مرئي کهکشان هاي دور به نور مادون قرمز تبديل و غيرقابل رويت مي شود؛ اما نبايد فراموش کرد که به همين ترتيب بخشي از پرتوهاي ماوراي بنفش نيز سر از طيف مرئي درمي آورند و اثربخشي اول را تقريبا خنثي مي کنند. بهترين توضيحي که در حال حاضر براي اين پارادوکس وجود دارد، شامل 2 قسمت است: بخش اول اين که حتي اگر جهان ما بي نهايت بزرگ باشد، بي نهايت پير نيست. اين نکته از آن جهت اهميت دارد که سرعت نور محدود است و ما هر اتفاق را تنها بعد از رسيدن نورش مي توانيم ببينيم. به عقيده بيشتر ستاره شناسان ، جهان بين 10 تا 15ميليارد سال عمر دارد. بنابراين بيشترين فاصله اي که ما از آن نور دريافت مي کنيم بين 10 تا 15 ميليارد سال نوري است. حتي اگر ستاره ها يا کهکشان هايي در فاصله دورتر از اين وجود داشته باشد، چيز از آنها به چشم ما نمي رسد. بخش دوم جواب ، به اين واقعيت برمي گردد که کهکشان ها، عمر لايتناهي ندارند. ستاره ها سرانجام تاريک مي شوند و اين اثر در کهشکشان هاي نزديک به خاطر فاصله نوري کوتاه تر زودتر قابل مشاهده است. برهم نهي اين دو عامل باعث مي شود که ما هيچ وقت نتوانيم نور ستاره هاي دور و نزديک را همزمان در همه جهات ببينيم. نور دورترين ستاره ها هنوز به ما نرسيده است ، يا اگر برسد اين سفر اين قدر طول مي کشد که تعدادي از اجرام نزديک در اين فاصله دار فاني را وداع مي گويند و خاموش مي شوند. اين از تاريک بودن شب. کسي نمي خواهد دليل روشن بودن روز را بداند؟ رابطه ي رياضي فاصله ي سيارات تا خورشيد سال 1766 میلادی، يوهان تيتوس منجم آلمانی توانست رابطه ساده ای بیابد که با استفاده از آن می شد فاصله سیارات از خورشید را بدست آورد. چند سال بعد نیز دیگر منجم هموطن او، یوهان الرت بُد، این رابطه را مستقلا" دوباره کشف کرد.البته این رابطه را هر دو از طریق بازی با اعداد بدست آوردند و بدست آوری آن رابطه پایۀ علمی نداشت. امروزه این رابطه به رابطه تیتوس_بُد مشهور است. این رابطه بدین صورت است: فاصله سیاره از خورشید(بر حسب فاصله متوسط زمین از خورشید)=0.4+(0.3*n) ... , n=0, 1, 2, 4, 8 اعدادبدست آمده با دقت خوبی با فاصله واقعی سیارات همخوانی داشت: زحل مشتری ؟؟؟ مریخ زمین زهره عطارد سیارات 10 5.2 2.8 1.6 1.0 0.7 0.4 جواب رابطه تیتوس_بُد 9.54 5.20 ؟؟؟؟ 1.52 1.00 0.72 0.39 فاصله واقعی از خورشید برای فاصله 2.8 برابر فاصله زمین از خورشید در آن زمان سیاره ای یافت نشده بود. بسیاری از اخترشناسان عقیده داشتند که سیاره ای کوچک در این فاصلۀ بین مریخ و مشتری وجود دارد که کشف نشده است. جستجوی منظم نوار دایرِةالبروج برای یافت این سیارۀ مفقود از اواخر قرن هجدهم شروع شد و سرانجام در اولین روز قرن نوزدهم، یک منجم ایتالیایی به نام جوزپه پیاتزی، موفق شد جسم کوچکی را در حدود این فاصله از خورشید بیابد که آن را سِرِس نامید. بعد از آن نیز اجرام دیگری با همین فاصله از خورشید کشف شدند. اخترشناسان آن دوران این نظریه را پیش کشیدند که در آن فاصله از خورشید، بجای یک سیاره، تعداد زیادی سیارک وجود دارد که با کشف تعدادزیادی از این سیاکها در سالهای بعد این نظریه تایید شد.در حقیقت رابطه تیتوس_بُد محرک اصلی کشف سیارکها بود. سالها بعد نیز سیارۀ اورانوس کشف شد که فاصله اش با فاصله پیشبینی شده توسط رابطه تیتوس_بُد نیز می خواند!(19.6 بنابر رابطه و 19.9 بنابر اندازه گیری). اما فاصله سیارات بعدی نپتون و پلوتو در این رابطه صدق نمی کنند. امروزه نظریه ای که به نظریه واهلش دینامیکی(Dynamical Relaxation) موسوم است توضیحی برای این رابطه یافته است. بنا به این نظریه، سیارات نخست در مدارات متفاوت تکوین یافتند؛ اما سپس به مداراتی منتقل شدند که نیروهای اغتشاشی گرانشی دیگر سیارات را به حداقل برسانند. نتیجه این کار از نظر ریاضی به روابطی شبیه رابطه تیتوس_بُد منجر می شود. حفره سياه (سياهچاله) چيست؟ يك حفره سياه فضايي، جسمي است كه سرعت گريز آن بيشتر از سرعت نور باشد. سرعت گريز، به حداقل سرعتي گفته ميشود كه يك جسم بايد دارا باشد تا بتواند از جاذبه جسم ديگري بگريزد. براي گريز از نيروي جاذبه زمين، سرعت يك جسم بايد به بيش از 40،000 كيلومتر در ساعت برسد. اما براي گريز از حفرة سياه، سرعت جسم بايد به بيش از سرعت نور كه حدود 300،000 كيلومتر در ثانيه است برسد، يعني سرعت آن، بيش از يك ميليارد و هشتاد ميليون كيلومتر در ساعت باشد.براي رسيدن به چنين سرعتي، بطور طبيعي، يك مشكل وجود دارد، و آن اين است كه فقط نور چنين سرعتي دارد. چيزهايي كه مثل انسان و سفينة فضائي از ماده ساخته شده اند، حتي نمي توانند حدود آن سرعت را داشته باشند. به همين دليل، هيچ چيزي نمي تواند از حفره سياه بگريزد. اگر نور نتواند از حفره سياه بگريزد، اين بدين معني است كه ما قادر به ديدن آن نخواهيم بود و در نتيجه، نمي توانيم بفهميم كه چه چيزي در حفره سياه اتفاق ميافتد. در حقيقت عقايد ما در مورد حفرههاي سياه از تئوري كلي نسبيت آلبرت انيشتين منشاء ميگيرد. براي دانشمندان مسلم است كه داخل يك حفره سياه فعل و انفعالات فيزيكي ناشناخته زيادي انجام ميگيرد.حفرههاي سياه بازمانده از ستارگان عظيمي هستند كه سوختشان به اتمام رسيده و به اصطلاح مرده اند. البته، فقط ستارگاني كه حجم آنها بيش از سه برابر خورشيد خودمان است، حفرههاي سياه بوجود ميآورند. بعضي از اين ستارگان عظيم، منفجر شده و بصورت يك "سوپر نوا"ي درخشان در ميآيند. بعضي سوپر نواها، بطور كامل منفجر شده و چيزي از خود باقي نمي گذارند. اما بعضي ديگر در مركز خودشان فرو ميريزند و همه مواد در آنها با هم محكم برخورد كرده و به هم مي چسبند. بستگي به اينكه مركز آنها چقدر عظيم و حجيم باشد، سوپر نواها تبديل به نوترون شده و يا تبديل به حفرههاي سياه ميشوند.به اين خاطر كه ما نميتوانيم خود حفرههاي سياه را ببينيم، ممكن است فكر كنيم كه پيدا كردن آنها غير ممكن است. اما به كمك فنآوريهاي ستاره شناسي، اولين آنها در سال 1972 ميلادي كشف شد. نام اين حفره Cyghus x-1 و متعلق به كهكشان راه شيري است. با وجود اينكه خود حفرههاي سياه ديده نميشوند، اما تاثير قوة جاذبه عظيم آنها بر ستارههاي نزديكشان را ميتوان بررسي كرد. هميشه يك ستاره، با سوپر نوا جفت ميشود و گازهاي حاصل از آن ستاره بصورت مارپيچ به داخل سوپر نوا بلعيده ميشوند. حركت مارپيچي گازها، تصوير يك حفره سياه را در مركز سوپر نوا بوجود ميآورد و بدين جهت است كه آن را حفره سياه مينامند.