Wednesday, November 30, 2005

آشنايي با نحوه پيدايش رشته كوه هيماليا

همشهری 9/9/84
عميد نمازي خواه
هيماليا يكي از عجيب ترين نقاط جغرافيايي كره زمين به شمار مي رود. در نگاهي كلي تر حتي مي توان گفت خود كره زمين هم جرمي عجيب در كهكشان راه شيري به شمار مي رود. گهگاه مي گوييم كه مريخ سياره عجيبي ست، چگونه ممكن است مشتري گازي باشد؟ چگونه است كه پلوتو در يك مدار بيضي شكل حركت مي كند؟ و...، اما مسئله اين است كه عجيب ماييم. اين ما هستيم كه حجم بيشتر اتمسفرمان اكسيژن و نيتروژن است، زمين است كه در آن حيات وجود دارد و... پس در اين كره عجيب، وجود مناطق عجيب چندان نامعقول نيست.در اين نوشته با نحوه پيدايش رشته كوه هيماليا و يكي از نمادهاي جاودانه آن قله كي 2- آشنا خواهيم شد. آشنايي با نحوه پيدايش رشته كوه هيماليابيش از 250 ميليون سال پيش، هند، آفريقا، استراليا و آمريكاي جنوبي همگي به هم متصل بودند كه در جغرافيا به آن قاره پانگئا مي گويند. طي چند ميليون سال بعد، اين قاره بزرگ جنوبي شروع به تكه تكه شدن كرد و به قاره هايي كه ما امروزه مي شناسيم، تقسيم شد. در همين رابطه، نظريه اي علمي ست كه مي گويد قاره جنوبگان در روزگاري كه خشكي هاي زمين متحد بوده اند، به فلات ايران چسبيده بوده و بعدها از آن جدا شده است.اين تغييرات زمين شناختي، سرآغاز پيدايش و شكل گيري بزرگترين و بلندترين رشته كوه هاي جهان يعني هيماليا به شمار مي رود. در اين بين اورست به عنوان بلندترين منطقه جغرافيايي جهان، محصول حركت هند به سمت شمال؛ يعني به طرف قاره اوراسياست. هند با سرعت 15 سانتي متر در سال در جهت شمال به سمت اقيانوسي به نام تتيس كه روي پانگئا گسترده شده بود، حركت مي كرد. بد نيست بدانيد درياي مازندران تنها بازمانده قابل ذكر همين اقيانوس عظيم باستاني ست. علاوه بر درياي مازندران، امروزه صخره هاي دريايي و آتشفشان هايي كه لبه و حدود آن اقيانوس را تعريف مي كردند، ديگر بازمانده هاي تتيس هستند.مكانيك پيدايش كوه هابراي اينكه با پيامدهاي به هم پيوستگي هند و آسيا آشنا شويم، ابتدا بايد با سطوح زمين آشنا شويم. به صورت كلي قاره ها در زمين توسط صفحات تكتونيك (صفحاتي كه باعث حركات قاره ها مي شوند) حركت داده مي شوند. در حال حاضر 7 صفحه بزرگ در زمين وجود دارند كه مسئوليت اصلي حركت دادن قاره ها را برعهده دارند، علاوه بر آنها، چندين صفحه كوچكتر هم وجود دارند كه در مقياس كوچكتر باعث جابه جايي خشكي ها مي شوند. اين احتمال وجود دارد كه در گذشته صفحات بيشتري هم همين كار را انجام مي داده اند. در حال حاضر اين صفحه ها با سرعت يك تا 20 سانتي متر قاره ها را به هم نزديك يا از هم دور مي كنند. حركت اين صفحه ها هم از گرماي بسيار زياد در عمق زمين ناشي مي شود كه نيروي اثر هم رفتي قدرت زيادي را براي آنها مهيا مي كند. هم رفتي، پروسه اي فيزيكي در مايعات و گازهاست كه طي آن بر اثر گرما، مايع يا گاز سبك تر به خاطر چگالي بيشتر يا به اصطلاح سنگين تر بودن به پايين (نزديك سطح) مي آيد و جريان گرم تر به خاطر چگالي كمتر جاي جريان سردتر را مي گيرد. اين پروسه اگر در مقياس بسيار بزرگي باشد (همانند هم رفتي درون زمين) مي تواند انرژي بسيار زيادي توليد كند.صفحات قاره ايقاره ها به تعبيري رشته عظيمي از صخره ها هستند كه روي صفحات تكتونيك قرار دارند. جغرافي دانان مي گويند قاره ها كف زمين (اشاره آنها به كفي ست كه بر بالاترين سطح مايعات قرار مي گيرد و از آنجا كه قاره ها هم در بالاترين سطح زمين قرار دارند، به كف تشبيه مي شوند) هستند كه از مواد معدني سبك كه به مركز چگال زمين نفوذ نمي كنند، تشكيل شده اند.حداقل براي 80 ميليون سال، صفحه اقيانوسي هند نزديك شدن به صفحات جنوبي آسيا كه تبت را هم شامل مي شود، ادامه داده است. جريان اقيانوسي شمال هند طي اين عمل همانند يك لنگر بسيار بزرگ عمل كرد و يكباره به درون مركز زمين سرازير شد. اين جريان پرقدرت، صفحه قاره اي هند را هم به دنبال خود به سمت شمال و تبت كشيد.به هم پيوستن صفحات جريان اقيانوسي كه به درون زمين سرازير شده بود، باعث به وجود آمدن آتشفشان هاي زيادي در جنوب تبت شد. پس از اين جريانات زمين شناختي در 25 ميليون سال پيش، ديگر حركت سريع صفحه قاره اي هند كاملا متوقف شده بود. پس آن صفحه قاره اي هند به جاي اينكه به سمت پايين كشيده شود، بر اثر جريانات عظيم آتشفشاني رو به بالا حركت كرد و باعث به وجود آمدن رشته كوه هاي عظيمي شد؛ رشته كوه هايي كه ما امروزه به نام هيماليا مي شناسيم.۱۰ ميليون سال پيش دو قاره درجهت مستقيم و عكس به هم نزديك مي شدند و قاره هند به دليل وجود ساختارهاي كوارتزي سبك در آن، ديگر نمي توانست در امتداد صفحه هند به درون زمين سرازير شود.اين زمان احتمالا موقعي ست كه زنجيره عظيم لنگري شكسته شده و صفحه هند كاملا به درون مركز زمين فرو رفته است.دانسته هاي علمي ما در مورد نحوه فعاليت قاره هند پس از اين مرحله بسيار كم است، با اين حال مي دانيم كه طي مكانيزمي كه براي ما ناشناخته است، قاره هند شروع به حركت به سمت بالا كرد و همانند اهرمي به تبت رو به بالا فشار وارد كرد. در عين حال تبت هم همانند سدي باعث حركت هيماليا رو به شمال مي شد، در نتيجه هيماليا چاره اي جز حركت رو به بالا نداشت، وگرنه بر اثر فشارهاي وارده خرد مي شد.در حال حاضر، صفحه تبت به صورت آزادانه اي زير قله ها و اكثر مناطق تبت حركت مي كند.آينده تبتدر 5 تا 10 ميليون سال آينده، صفحات زيرين تبت و هيماليا (صفحه هند) با همين سرعت فعلي به حركت ادامه خواهد داد، به همين خاطر تخمين اينكه اين منطقه جغرافيايي 5 تا 10 ميليون سال ديگر چگونه خواهد بود، چندان گنگ و نامفهوم نيست. در 10 ميليون سال ديگر، هند 180 كيلومتر ديگر در تبت پيشروي خواهد كرد. اين ميزان، تقريبا به اندازه پهناي نپال است. از آنجا كه حدود جغرافيايي نپال روي قله هاي صفحه هند قرار دارد، اين منطقه در 10 ميليون سال ديگر تماما از بين خواهد رفت، با اين حال رشته كوه هاي هيماليا از بين نخواهند رفت.پس از اين مدت هرچند قله هاي هيماليا از بين نخواهند رفت، اما پراكندگي آنها متفاوت خواهد بود. قلل مرتفع در شمال منطقه قرار خواهند گرفت و قلل كوچكتر در سمت جنوب متمركز خواهند شد، اما پهناي هيماليا به همين ميزان فعلي باقي خواهد ماند.كي 2كي 2 پس از اورست بلندترين قله جهان به شمار مي رود، اما در ميان كوهنوردان سخت ترين كوهي ست كه مي توان از آن صعود كرد. اين كوه را مي توان اسوه سختي و استقامت در دنيا دانست. كي۲ مابين چين و منطقه جامو و كشمير پاكستان قرار دارد. اسم آن از آنجا كي 2 انتخاب شده است كه دومين قله سلسله كوه هاي كاراكروم در غرب هيمالياست. در غرب اين قله بيشتر به نام گودوين آستن شناخته مي شود. هنري هاورشام گودوين- آستن سرباز و توپوگرافي انگليسي بود كه در سال 1861 به عنوان دومين انسان اروپايي براي نقشه برداري به منطقه هيمالياي غربي سفر كرد. پس از آنكه گودوين آستن اين قله را فتح كرد، نام او روي آن جاودانه ماند. به جز اين دو نام، كي ۲ اسامي ديگري هم همانند چوگوري، لامبا پاهار، داسپانگ و كچو دارد.ارتفاع كي ۲ به 28250 فوت (8611 متر) مي رسد و پس از اورست، دومين قله بلند جهان به شمار مي رود. حدود جغرافيايي هيماليا رشته كوهي بسيار بزرگ است كه تماما در آسيا قرار دارد. اين منطقه بلندترين محدوده جغرافيايي زمين است . براي مقايسه ارتفاع زياد هيماليا بد نيست، بدانيد قله آكونكاگوا در رشته كوه هاي آند در آمريكاي جنوبي كه بلندترين قله زمين بيرون از هيماليا به شمار مي رود، 6960 متر ارتفاع دارد. در صورتي كه در هيماليا حداقل 30 قله با ارتفاع بالاي 7620 متر قرار دارد. هيماليا در زبان سانسكريت به معناي خانه برف است. هيماليا در 5 كشور پاكستان، هند، نپال، چين و بوتان گسترده شده و سه تا از بزرگترين رودخانه هاي جهان از آن سرچشمه مي گيرند. اين رودخانه ها هندو، گنگ - بهاماپوترا و يانگ تسه هستند. تخمين زده مي شود حدود 750 ميليون نفر در اطراف حوضه هاي آبريز رودخانه هاي هيماليا زندگي كنند.

زمين در يك چاله چرخان قرار گرفته است

همشهری9/9/84
در جست وجوي خميدگي فضا ـ زمان فضاپيماي كاوشگر گرانش B تمام اطلاعات مورد نياز فيزيك دانان براي آزمايش پيشگويي عجيب نظريه نسبيت عام اينشتين را جمع آوري كرده است گروه دانش و فناوري:
آزمايش فيزيكي مشتركي بين سازمان فضايي آمريكا (ناسا) و دانشگاه استنفورد، به نام كاوشگر گرانش (Gravity Probe B) اخيرا به نخستين نتايج رسيده است. اكنون اولين سال جمع آوري اطلاعات اين ماهواره در مدار زمين به پايان رسيده است. نتايج ، كه تجزيه و تحليل آن ها يك سال ديگر طول خواهد كشيد، قرار است شكل انحناي فضا ـ زمان را در نزديكي زمين مشخص كند.زمان و فضا ـ طبق نظريه نسبيت اينشتين ـ به يكديگر بافته شده اند و ساختار تار و پودي چهاربعدي اي به نام فضا ـ زمان را به وجود آورده اند. اجرام، اين ساختار را به شكل يك گودي درمي آورند. مانند گوي سنگيني كه وسط يك تشك بادي افتاده باشد. هر چند كه چنين خميدگي هاي فضا ـ زمان را اغلب در محيط اطراف اجرام بسيار پرجرم و فشرده اي مانند سياهچاله ها، ستاره هاي نوتروني، و كوتوله هاي سفيد سراغ داريم، اما اگر با دقت كافي محيط اطراف اجرام بسيار كم جرم تري مانند زمين را نيز بررسي كنيم، خميدگي فضا ـ زمان ناشي از جرم زمين را مي توانيم ببينيم. طبق نظريه نسبيت عام اينشتين، حركت اجسام در ساختار تار و پودي فضا ـ زمان صورت مي گيرد. يعني جسم در حال حركت، تابع شكل فضا ـ زماني است كه در آن است. بر اساس اين نظريه، گرانش باعث تغيير شكل ساختار فضا ـ زمان مي شود و در نتيجه حركت جسم نيز بر اثر ميدان گرانشي تغيير مي كند. مي توان گفت كه به زبان اينشتين، گرانش، حركت اجسام در مسير خميدگي ساختار فضا ـ زمان در اطراف جسم پرجرم است. يعني وقتي زمين در مداري به دور خورشيد در گردش است، از ديد نسبيتي به دليل انحنايفضا ـ زمان اطراف خورشيد در اين مسير هدايت مي شود. اما نكته جالب اين جاست كه چون زمين در حال چرخش به دور خود است، اين خميدگي نيز بايد همراه با زمين بچرخد. زمين با پيچ و تاب دادن ساختار فضا ـ زمان به دور خود به آرامي آن را به صورت يك ساختار چرخشي چهار بعدي درمي آورد. اين همان چيزي است كه ماهواره كاوشگر گرانش(GP-B) براي آزمايش آن به فضا فرستاده شده است.اين آزمايش براساس فكر بسيار ساده اي انجام مي شود: يك ژيروسكوپ (گردش نما) در حال چرخش در مداري در نزديكي زمين قرار مي دهند، در حالي كه محور چرخش آن به سمت يك ستاره بسيار دور ـ در نقش يك مرجع ثابت و بدون حركت ـ نشانه رفته است. بدون وجود نيروهاي خارجي، محور ژيروسكوپ بايد تا ابد به سمت همان ستاره ثابت بماند. ولي چون فضا ـ زمان در نزديكي زمين خميده است، جهت محور ژيروسكوپ به مرور زمان تغيير مي كند. با اندازه گيري بسيار دقيق تغييرات جهت محور ژيروسكوپ نسبت به ستاره، مي توان ميزان خميدگي فضا ـ زمان را در نزديكي زمين اندازه گرفت.اما در عمل اين آزمايش بسيار دشوار است. 4 ژيروسكوپي كه در GP-B كار گذاشته شده اند، كامل ترين كره هايي هستند كه تا به حال به دست بشر ساخته شده اند. اين كره ها كه هر كدام به اندازه يك توپ پينگ پونگ اند (به قطر حدود 4 سانتي متر)، از جنس سيليكون و كوارتز هستند. اگر ژيروسكوپ ها كاملا كروي نبودند، محور چرخش آن ها حتي بدون اثرات نسبيتي ، تغيير مي كرد.طبق محاسبات فضا ـ زمان انحنا پيدا كرده در نزديكي زمين، باعث مي شود تا محور ژيروسكوپ در طول يك سال به اندازه 041/0 ثانــيه قـــوسي جابه جا شود. براي اندازه گيري دقيق اين زاويه، كاوشگر گرانش B به دقت سنجش فوق العاده 0005/0 ثانيه قوس نياز دارد. اين عمل مانند آن است كه بخواهيم قطر يك ورق كاغذ را از فاصله 150 كيلومتري اندازه بگيريم. فناوري هاي كاملا جديدي براي اين اندازه گيري اختراع شده است. ماهواره كاوشگر گرانش را كاملا كبدون لرزش» ساخته اند تا در هنگام حركت ماهواره در لايه هاي بالايي جو به ژيروسكوپ ها لرزشي وارد نشود. در مرحله بعدي آن ها بايد اطلاعات گرفته شده را به طور دقيق و كامل بررسي كنند. اين كار در سه مرحله انجام مي گيرد: در مرحله اول اطلاعات را به صورت روز به روز بررسي مي كنند تا بي نظمي هاي موجود در آن ها را بيابند. سپس اطلاعات را به صورت ماه به ماه درمي آورند و در نهايت آن ها را به صورت يك مجموعه كامل به دست آمده در طول يك سال، تحليل مي كنند. بدين ترتيب دانشمندان ايرادات موجود در اطلاعات را كه از طريق يك روش تجزيه و تحليل ساده نمي توان پيدا كرد، مي يابند.اگر كاوشگر گرانش بتواند به طور دقيق چاله فضا ـ زماني را كه انتظار مي رود مشخص كند، بدين معني است كه بر اساس باور عمومي فيزيك دانان نظريه اينشتين حقيقت داشته است، ولي اگر اين گونه نشود، چه اتفاقي رخ خواهد داد؟ شايد ايرادي در نظريه نسبيت عام اينشتين يافته شود. اختلاف
كوچكي كه ظهور انقلابي بزرگ را در فيزيك عصر جديد اعلام خواهد كرد.منبع : Nojum.ir

Wednesday, November 23, 2005

ادموند هالي

ادموند هالي در روز هشتم نوامبر سال 1656 ميلادي در لندن متولد شد. ادموند جوان تحصيلات ابتدايي خود را در مدرسه سنت بال سپري كرد تا اينكه در سال 1676 به دانشكده كوئين دانشگاه معروف آكسفورد راه يافت، اما پيش از آنكه مدرك خود را از اين دانشكده اخذ كند، آنجا را ترك كرد، اما كسب نكردن مدرك دليل نمي شود كه جامعه علمي انگلستان او را به عنوان يك چهره علمي نشناسند. در سال 1678 انجمن سلطنتي او را به عنوان يكي از اعضاي خود پذيرفت. عمده فعاليت هاي هالي در زمينه ستاره شناسي ست و تبحر او در يافتن اجرام جديد آسماني بود. در سال 1680 ادموند حين مسافرت به پاريس، يك ستاره دنباله دار را مشاهده و آن را ثبت كرد. او دو سال بعد در سال 1682 رصدخانه كوچكي در آبلينگتون در شمال لندن دائر كرد تا مشاهدات نجومي خود را به صورت گسترده تري ادامه دهد. او در سال 1683 مطالعات خود درباره نوسانات مغناطيسي را منتشر كرد. او طي اين تحقيقات، تفاوت هاي بين شمال جغرافيايي (حقيقي) و شمال مغناطيسي را مورد بررسي قرار داد، به اميد اينكه بتواند از نتايج اين تحقيقات به الگوي مناسبي براي يافتن طول جغرافيايي مورد استفاده دريانوردان دست پيدا كند. ادموند هالي در سال 1685 معاون دبيركل انجمن سلطنتي شد. پس از آن، مطالعات گسترده اي را روي بادهاي 30 درجه عرض شمالي و جنوبي خط استوا و بادهاي موسمي منتشر كرد. هالي روابط دوستانه اي با اسحاق داشت و در سال 1687 او را متقاعد و راضي كرد تا يافته هايش را تحت عنوان اصول فلسفه رياضي طبيعي چاپ كند. اين كتاب دربرگيرنده جزئياتي در مورد نحوه محاسبه مدار چرخشي ستاره دنباله دار سال 1680 است. هالي از روش نيوتن براي محاسبه مدار ستاره هاي دنباله دار سال هاي 1607 و 1682 استفاده كرد، تا اينكه بالاخره موفق شد مدارهاي چرخشي 24 ستاره دنباله دار را محاسبه كند. در سال 1705 يافته هايش را در مورد ستاره هاي دنباله دار منتشر كرد و بازگشت يك ستاره دنباله دار را در سال 1758 پيش بيني كرد.او بالاخره پس از سال ها عضويت در انجمن سلطنتي به عنوان دبيركل آن منصوب شد. هالي در 9 فوريه 1720 به عنوان منجم سلطنتي منصوب شد و تا پايان عمر در رصدخانه سلطنتي واقع در گرينويچ به اداره امور ستاره شناسي سلطنتي پرداخت. آخرين فعاليت عمده ستاره شناسي او در اين رصدخانه، ثبت رفتار ماه در يك چرخه 18 ساله بود. ادموند هالي سرانجام در 14 ژانويه 1742 پس از 69 سال زندگي و سال ها تحقيق و پژوهش در گرينويچ، زندگي را بدرود گفت.

اسرارآميزترين منطقه جهان

همشهري 2/9/84
جواد نصرتي
امروز قرار است با خوفناك ترين منطقه جغرافيايي جهان و اسرار آن آشنا شويم: مثلث برمودا پيشينهواژه مثلث برمودا اولين بار در سال 1964 توسط وينسنت گاديس استفاده شد. او در مقاله اي با همين نام براي اولين بار از مفقود شدن تعداد زيادي هواپيما و كشتي در مثلث برمودا خبر داد. پيش از او جورج.اكس.سندز هم در سال 1952 به اين اتفاقات عجيب اشاره كرده بود. در سال 1969 جان والاس اسپنسر كتابي با نام برزخ گمشده در مورد مثلث برمودا نوشت و كمي بعد از آن، مثلث شيطان ديگر نام شناخته شده در جهان به شمار مي رفت، اما رازآلودگي اين منطقه جغرافيايي مربوط به قرن حاضر نيست. اولين بار افسانه برمودا در نوشته هاي كريستف كلمب- كاشف نامي - مطرح شده است. با مطالعه نوشته هاي روزانه او مشخص مي شود كه اولين مشكل او در كشف دنياي جديد در درياي سارگاسو پديد آمده است. در يادداشت هاي او آمده است كه خدمه با ديدن پرندگان دريايي انتظار داشتند در فاصله كوتاهي به خشكي برسند، اما حتي چند روز دل دريا را شكافتن هم آنها را به ساحل يا حتي جزيره كوچكي نرساند. او در همين يادداشت ها به تاريخ چند روز بعد، فرود آمدن شهاب بزرگي را از آسمان به صورت توپي از نور كه از بالا افتاده است ثبت مي كند. كلمب در همين يادداشت ها مي نويسد كه چند روز بعد او و چند نفر از خدمه اش نورهاي رقصاني را در افق مشاهده كرده اند.اين دست گزارش ها در مورد برمودا چه از سوي كلمب و بعدها ديگر دريانوردان، هميشه اين منطقه جغرافيايي را به منطقه اي وهم آلود تبديل كرده است. از روزي كه كلمب به عنوان اولين انسان از دنياي قديم در اين منطقه پا گذاشته است تاكنون، اتفاقات ناگوار و مشكوكي در اين منطقه پيش آمده، بخصوص در يكصد سال گذشته كه با عبور هواپيماها از اين منطقه، ترافيك آن سنگين تر هم شده است. در همين دوره تا به حال يكهزار نفر جان خود را در برمودا از دست داده اند، اما در اينجا مسئله اي مهمتر از مرگ انسان ها مطرح است؛ اين افراد چگونه كشته شده اند؟ يا اگر كمي خرافاتي باشيم آيا اصلا كشته شده اند يا نه؟موقعيت جغرافياييمثلث برمودا در شرق فلوريداي آمريكا در اقيانوس اطلس قرار دارد. مثلث، واژه مناسبي براي اين منطقه نيست، چون درواقع اين منطقه يك بيضي (يا شايد دايره اي بزرگ) است. راس آن نزديك برمودا و قسمت انحناي آن از سمت پايين فلوريدا گسترش يافته و از پورتوريكو گذشته، به طرف جنوب و شرق منحرف شده و از ميان درياي سارگاسو عبور كرده و دوباره به طرف برمودا برگشته است. گفته مي شود طول جغرافيايي كرانه غربي برمودا 80 درجه است و روي خطي كه شمال حقيقي و شمال مغناطيسي در آن روي هم منطبق هستند، قرار دارد. در اين نقطه هيچ انحرافي در عقربه قطب نما محاسبه نمي شود، اما نظر ديگري در اين مورد وجود دارد كه مي گويد كرانه غربي برمودا 6 درجه با مركز تلاقي شمال حقيقي و مغناطيسي اختلاف درجه دارد. به هر حال همان طور كه مشاهده مي شود ابهامات در مورد اين مثلث شيطاني بسيار زياد است. بارزترين ويژگي اقليمي برمودا گرما و باران بسيار زياد است. بارش سالانه و طبيعي باران در اين منطقه 60 اينچ (152 سانتي متر) برآورده مي شود. اين ميزان، برآورد بارش سالانه آن است، اما گفته مي شود هربار كه يك توفان استوايي يا هاريكين (توفان هاي پرقدرت تر از توفان هاي استوايي مثل كاترينا) به اين منطقه مي رسد، ده ها اينچ باران فقط در عرض چند ساعت بر سطح منطقه باريده مي شود. برمودا در بين جغرافي دانان به خاطر تغييرات ناگهاني آب و هوايي و پديد آمدن توفان، بسيار مشهور است، به گونه اي كه در چندين مورد گزارش شده است كه پديده هاي اقليمي فقط در عرض چند ثانيه شكل گرفته اند. بادهاي بسيار سهمگين و بارش هاي سيل آسا هم هميشه از ويژگي هاي اين پديده هاي اقليمي كه معمولا توفان هستند، به شمار مي روند.در زير دريا هم وضع به همين منوال است. توپوگرافي كف اقيانوس در اين منطقه يكي از عجايب روزگار به شمار مي رود. باور عموم بر اين است كه اين منطقه از اقيانوس بسيار كم عمق است. اين قضيه در مناطقي از مثلث برمودا كه به فلوريدا نزديك است، صادق است، اما فقط چند مايل دورتر از آن، جايي كه صفحه قاره اي اطلس شمالي شكسته مي شود، ناگهان عمق آب به 12 هزار فوت مي رسد. عميق ترين منطقه مثلث برمودا با نام گودال پورتوريكو در 100 مايلي شمال پورتوريكو قرار دارد كه عمق آن 30هزار فوت تخمين زده مي شود. اين الگوي بسيار نامنظم توپوگرافي باعث شده است كه تا به امروز هيچ نقشه دقيق و واضحي از اين منطقه ارائه نشود. دانستني هاي جغرافي دانان در مورد سطح كف اقيانوس در اين منطقه بسيار محدود است و گفته مي شود در كف آن انواع غارها و پستي و بلندي هاي كوچك و بزرگ وجود دارد، البته محدوديت دانستني هاي ما از كف اقيانوس ها تنها به اين منطقه محدود نمي شود، با اين حال اخيرا دانشمندان با جرياني پرقدرت در زير جريان هاي معمولي اقيانوسي در اين منطقه برخورد كرده اند كه دقيقا برخلاف جريان هاي معمولي حركت مي كند. اين جريان پنهان تاثيرات زيادي بر آب هاي منطقه مي گذارد. يكي از اسرارآميزترين آنها، به وجود آمدن احجام بزرگ و سفيدي ست كه فقط از طريق ماهواره ها ديده مي شوند. شايد تطابق شمال حقيقي و شمال مغناطيسي در اين منطقه باعث وجود آمدن اين پديده هاي غريب و تا حدي ترسناك مي شود.در مورد خاصيت مغناطيسي اين منطقه هم بايد گفت چندي پيش تحقيقي گسترده در اين مورد از سوي ايالات متحده انجام گرفت. يكي از نتايج جالب آن، عدم وجود ميدان هاي بزرگ و شديد مغناطيسي ست؛ چيزي كه خلبانان هواپيماها و خدمه كشتي ها هميشه آن را مطرح مي كنند. البته دانشمندان معتقدند نبايد اين گفته را ناديده گرفت، چون هنوز چيزهاي بسيار زيادي در مورد ميدان مغناطيسي مثلث برمودا وجود دارد كه بر آنها پوشيده است.در شرق مثلث برمودا، همان طور كه گفته شد درياي سارگاسو قرار دارد. اين دريا، يكي از عوامل اصلي مشهور شدن برموداست. در اين منطقه از اقيانوس اطلس چند جزيره كوچك و چند دسته جلبك شناور بزرگ قرار دارد. بين اين جزاير و جلبك ها جريان آب گرمي درجهت عقربه هاي ساعت وجود دارد كه تاثير زيادي بر شرايط اقليمي منطقه مي گذارد و هميشه آن را آرام و مه آلود نگه مي دارد. اين دريا همان دريايي ست كه كلمب در آن گرفتار شده بود و به شوخي به ملوانان خود گفته بود كه هرگز نخواهند توانست از آن خارج شود. يكي ديگر از ويژگي هاي اين درياي خوف انگيز، قابليت آن براي كشيدن اجسام خارجي به درون خود است، به گونه اي كه گفته مي شود سارگاسو، قلب آهنربايي اطلس است.افسانه هاافسانه هايي كه در مورد مثلث برمودا در ميان مردم جهان وجود دارد بسيار عجيب و هولناك است. اولين موارد آنها همان طور كه اشاره شد به يادداشت هاي روزانه كريستوف كلمب بازمي گردد، اما اين يادداشت ها در برابر موارد بعدي بسيار معمولي تر و حتي گاهي منطقي تر به نظر مي رسند. عجيب ترين افسانه مثلث برمودا پرواز 19 است كه در دسامبر 1945 اتفاق افتاد. اين هواپيما در ساعت 2:10 از پايگاهي در ايالت فلوريدا به هوا بلند شد. اين پرواز، پروازي آزمايشي براي آزمايش بمب هاي جديد ارتش آمريكا بود. يك ساعت پس از پرواز، خلبان پرواز با راديو اعلام كرد كه هيچ كدام از سيستم هاي او كار نمي كنند. ايستگاه زميني از خلبان خواست به سمت شمال تغيير مسير دهد. چند دقيقه بعد ارتباط اين پرواز به همراه تمامي خدمه اش با زمين قطع شد و ديگر هيچ وقت اثري از لاشه هواپيما يا جسد خدمه اش يافت نشد. اين اتفاق در 5:50 بعدازظهر اتفاق افتاد. در ساعت 6:20 قايق نجات دامبو براي يافتن هواپيماي پرواز 19 راهي منطقه شد، اما هواي توفاني مانع كار آنان شد و پس از آن هرگز اثري از پرواز 19 يافت نشد.در مورد اكثر تراژدي هاي مثلث برمودا چند نكته مشترك وجود دارد. در بيشتر آنها ارتباط راديويي كشتي ها و هواپيماها تا آخرين لحظه با پايگاه زميني برقرار بوده و هميشه پيام هاي غيرعادي مخابره مي شده است كه حاكي از عدم كنترل آنان روي دستگاه ها و ابزارها بوده يا چرخش عقربه هاي قطب نما به دور خود و تغيير رنگ آسمان اطراف به زردي و مه آلودي، آن هم در روز صاف و آفتابي يا تغييراتي غيرعادي در آب ها كه تا لحظاتي قبل آرام بوده اند، بدون بيان هيچ دليل روشني از چگونگي آنها مخابره مي شوند.در مواردي هم گزارش شده كه نقطه تاريك بزرگي در ميان ستارگان در آسمان ديده شده كه نوري متحرك از طرف زمين به آن قسمت وارد شده و سپس هر دو ناپديد شده اند. در تمام مدت ديده شدن تاريكي، دستگاه ها و ابزارهاي قايق هاي ناظر از كار افتاده بودند كه پس از رفع تاريكي آسمان، دوباره شروع به كار كرده اند. در يك مورد هم پيامي عجيب از يك كشتي باري ژاپني بدين مضمون دريافت شده است: خطري همانند يك خنجر هم اكنون بسرعت مي آيد. ما نمي توانيم فرار كنيم . جالب است بدانيد پس از مخابره اين پيام، كشتي ناپديد شد و هرگز يافت نشد. اما عجيب ترين داستان برمودا به يك پرواز مسافري مربوط مي شود. ارتباط راداري اين هواپيماي مسافربري در حالي كه براي فرود آماده بود، ناگهان قطع شد و 10دقيقه، هيچ ارتباطي - چه راداري يا راديويي - با فرودگاه فلوريدا نداشت. پس از 10 دقيقه هواپيما دوباره در صفحه رادار ظاهر شد و بسيار عادي در باند فرود آمد، اما خلبان و خدمه آن از آنچه افراد پايگاه مي گفتند اظهار بي اطلاعي مي كردند، زيرا تا آنجا كه به آنها مربوط بود هيچ اتفاق غيرعادي نيفتاده بود، جالب اينكه ساعت هاي تمام سرنشينان 10 دقيقه از زمان واقعي عقب تر بود، درحالي كه هواپيما درست 20 دقيقه قبل از اين واقعه، وقت اصلي را با فرودگاه كنترل كرده بود و در آن هيچ اختلاف زماني بين فرودگاه و هواپيما وجود نداشت. آيا واقعا هواپيما 10 دقيقه از بعد زمان و مكان زمين خارج شده بود؟ آيا هواپيما براي 10 دقيقه به بعد زمان و مكان ديگري منتقل شده بود؟ اينها سئوالاتي ست كه به نظر مي رسد هرگز پاسخ منطقي براي آنها پيدا نخواهد شد و همگي به حضور شيطاني مثلث برمودا در آن منطقه مربوط مي شود.حقيقت برمودادلايل منطقي و غيرمنطقي زيادي براي توجيه پديده هاي غيرطبيعي مثلث برمودا ارائه شده است كه به بعضي از آنها اشاره خواهد شد.آب و هواي استوايي: اين منطقه از لحاظ اقليمي، يكي از بحراني ترين مناطق اقيانوسي دنيا به شمار مي رود. همان طور كه گفته شد ممكن است در عرض چند دقيقه، توفاني عظيم در آن پديد بيايد؛ توفاني كه مي تواند هر هواپيما يا شناوري را در چند لحظه نابود كند. جالب است بدانيد اكثر اين توفان ها حتي توسط ماهواره ها هم شناسايي نمي شوند.دريانوردان آماتور: طبق آمارها در اين منطقه در جهان بيش از هر جاي ديگر درخواست كمك مي شود (حدود 8 هزار مورد در سال يا به عبارتي بيش از ۲۰ مورد در روز). اكثر اين درخواست ها از سوي ملوانان آماتور و غيرحرفه اي ست كه با داشتن ذهنيت منفي از برمودا، هر پديده اي را در اين منطقه، پديده اي ماوراي زميني مي دانند.زلزله هاي زيرزميني: هرچند تا به حال هيچ پديده زميني در اين منطقه رسما ثبت و گزارش نشده است، دانشمندان زلزله هاي زيادي را در كف اقيانوس در منطقه مثلث برمودا كشف كرده اند. اين زلزله ها مي توانند در مناطق كم عمق تر باعث پديده هاي مخربي همچون سونامي شرق آسيا شوند.جريان آب خليج: اين جريان اقيانوسي بسيار پرقدرت است و حتي گزارش شده كه سرعت آن در برخي مناطق به پنج مايل بر ساعت هم مي رسد. اين جريان براي اينكه قايق ها را چندصد مايل به اين طرف و آن طرف بكشاند، كافي ست؛ خصوصا اگر خدمه كشتي براي مقابله با اين جريان آمادگي قبلي نداشته باشند. اين جريان در تركيب با مغناطيس غيرمعمولي منطقه مي تواند باعث هر پديده پيش بيني نشده اي باشد.تئوري حباب هاي گازي: نظريه حباب هاي گازي نظريه اي عجيب، اما منطقي به نظر مي رسد كه از سوي برخي دانشمندان مطرح مي شود. اين دسته از دانشمندان بر وجود ميزان بسيار زيادي هيدرات گازي در اين منطقه اعتقاد دارند كه اين گازها باعث ايجاد چگالي زيادي در آب مي شود و همين امر مي تواند باعث بروز پيامدهاي ناگواري شود.علاوه بر اين نظريه هاي علمي، نظريات غيرمعقول و ماورايي زيادي هم در مورد اتفاقات برمودا ارائه شده است كه بيشتر از سوي انسان هاي خرافاتي عنوان و پذيرفته مي شوند.برخي معتقدند موجوداتي فرازميني اين منطقه را براي انتخاب نمونه هاي آزمايشگاهي خود كه انسان ها باشند انتخاب كرده اند و هرچند وقت يك بار يك يا چند نمونه را با خود به فضاي ماوراي زمين مي برند. با اين حال حتي همين انسان ها هيچ گزارشي از ديده شدن بشقاب پرنده ها منتشر نكرده اند. برخي ديگر مي گويند مثلث برمودا محلي ست كه شهر گمشده آتلانتيس در آن قرار دارد، البته اين نظريه هم در حد همان موجودات فضايي ست و نمي توان آن را باورپذير دانست. در اين مورد نظريات ديگري هم وجود دارد كه همگي از نظر علمي غيرقابل توضيح هستند.به هر حال تا روزي كه علم انسان دانش محور، اسرار اين مثلث شيطاني را حل نكند، ايده هاي غيرعلمي ادامه خواهد داشت.مثلث اژدها درياي شيطان و مثلث اژدها در درياي فيليپين در شرق سواحل چين به خاطر بلعيدن يكباره شناورها و خدمه اش مشهور است. در حالي كه طبق افسانه هاي محلي و بومي، اين منطقه متعلق به سلسله هاي پادشاهي گمشده اي است كه در زير دريا مستقر شده اند، دانشمندان معتقدند اين منطقه هم همانند مثلث برمودا در ديگر سوي جهان داراي خواص مغناطيسي ويژه اي ست.افسانه ديگري در مورد مثلث اژدها وجود دارد كه طبق آن اژدهايي در اعماق آب هاي اين منطقه زندگي مي كند و هر گاه كه اژدها حركت مي كند، امواج وحشتناكي در پي حركت او به وجود مي آيد. به هر حال دولت ژاپن در سال 1950، اين منطقه را منطقه خطرناك معرفي كرد و به ماهيگيران و ديگران توصيه كرد به اين منطقه سفر نكنند. در سال 1952 هم شناوري تحقيقاتي از جانب دولت ژاپن براي بررسي ابهامات موجود به درياي شيطان ارسال شد كه هيچ گاه باز نگشت و تمام 9 محقق و 22 سرنشين آن براي هميشه مفقود شدند