Tuesday, April 26, 2005

طرز تدریس جغرافیا -قسمت آخر

3-غیر از این دو طریقه که ضد یکدیگرند دو طریقه متضاد دیگر هم هست که در پاره ای موارد میشود یکی از آندو را با یکی از دو طریقه فوق توام نمود بشرح ذیل: معلم ممکن است در تعلیم جغرافیا درس خود را از شرح ووصف آثار و عوارض جغرافیایی شروع کند و بعد از آنکه خوب شاگرد را باحوال و اوصاف و خصوصیات هر کدام از آنها آشنا نمود آنها را تحت انتظام و طبقه بندی آورده از مقایسه معلول های متشابه علل واحد آنها یعنی قوانین کلی جغرافیا را استنباط و استخراج نماید. چون انسان طبیعه در مطالعه احوال طبیعت ( در متن طبعیت) ابتدا فقط توجه بظاهر و خصوصیات اشیاء و آثار میکند سپس بعد از تکرار توجه و مطالعات دقیق پی بباطن و علل آن میبرد این طریقه راه طبیعی سهلی است و بسا میشود که بعد از توضیح و تشریح خصوصیات احوال آثار جغرافیایی شاگرد تیزهوش خو آثاریرا که از این جهات بیکدیگر شبیهند تشخیص میدهد و باین ترتیب در راه تحقیق علت شباهت و کشف قانون کلی حاکم بر آنها می افتد. 4- طریقه چهارم که تا حدی شبیه به طریقه دوم و عکس طریقه سوم است اینکه ابتدا قوانین کلی جغرافیا را بشکل قضیه بیان کند بعد برای اثبات آنها در عقب آثار و عوارضی بگرددکه با شاهد آوردن آنها قضیهً مطرحه را ثابت کند مثلا بگوید :" در هر رشته جبال مقدار باران دو دامنه بیک اندازه نیست" یا " نشیب دو دامنه یک کوه هیچوقت بیک درجه نیست یکی تندتر و دیگری ملایم تر است" بعد برای این دو قضیه از جغرافیایی خصوصی ممالک مثالهائی بیاورد تا آنکه در شرح جغرافیای یک مملکت ابتئا سلسله های جبال آنرا اسم ببرد بعد رشته های کوچک و قلل عمده آنرا بشمارد این طریقه مثل طریقه دوم است با این تفاوت که در آنجا معلم از کلی بجزئی میرود و در اینجا از عموم بخصوص . این طریقه برای مبتدی هیچ مفید نیست چه مخالف روش طبیعی ذهن است ولی برای محصلین طبقات عالیه بعکس فایده کلی دارد چه بعد از طرح قضایا حافظه انها را برای تجسس شاهد و دلیل بکار می اندازد و بستگی و پیوند طبیعی آثار جغرافیایی و متبع بودن آنها را نسبت بقوانین کلی عالم طبیعت آشکار میسازد این متن را عینا با همان نگارشی که درج شده بود آورده ام البته به عنوان شاهدی که در هشتاد سال پیش هم مشکلات آموزش جغرافیا همانند امروز وجود داشته اگر چه در رویکرد ها، اهداف ، سرفصل ها محتوا و انتظارات برنامه های درسی جغرافیا تحولات زیادی در این سالها به وجود آمده است با این حال تا زمانی که چاره ای اساسی برای آماده نمودن معلمان جغرافیا اندیشیده نشود کمتر می توان انتظار تحولی در آموزش جغرافیاایران داشت .این وضعیت در شرایطی است که
...........

طرز تدریس جغرافیا 3

طرق مختلفه تدریس جغرافیا: در جغرافیای هر یک از نواحی کره ارض که بخواهید آنرا تحت دقت و مطالعه بیاورید و شرح و تفصیل آنرا بیان کنید باید دو نکته مراعات شود: 1- ناحیهُ مزبور جزء کل کره ارض است بنابرین تابع مقتضیات و قوانین کلی حاکم بر آن کره میباشد و بدون توجه بکلیات احوال کره زمین غهم جغرافیای خصوصی آن ممکن نمیشود. 2- در بیان احوال جغرافیایی این ناحیه لابد در هر قدم باثاری تصادف میشود که دانستن علل آنها مطلوب هر محققی است و اصلا جغرافیا بدون اینگونه تحقیقات و کشفها شایستگی عنوان علمیت پیدا نمی کند- وقتیکه دست بکار کشف این علل زدیم می بینیم هر یک از آثار جغرافیایی در عین اینکه خود معلول بعضی از عللند علت بعضی دیگر نیز میشوند مثلا مقدار باران در یک ناحیه معلول عوامل ذیل است: دوری و نزدیکی به خط استوا( عرض جغرافیایی)- دوری و نزدیکی به دریا – پستی و بلندی مکان – کمی و زیادی درخت و جنگل- نوع باد و غیره که هر کدام ممکن است بشکل خاصی علت کمی یا زیادی آن شوند- از طرف دیگر مقدار باران در هر ناحیه علت بسیاری از آثار جغرافیایی است مثل : مقدار آب و حالت رودخانه – جنس نباتات و بالتبع جنس حیوانات – آبادی مملکت – طرز معیشت مردم و بسی مسائل دیگر – پس در مطالعه جغرافیای هر ناحیه و بیان احوال و آثار آن باید ملتفت آثار علت و آثار معلول و تفکیک آنها از یکدیگر شدو آنها را بترتیب علت و معلولی پشت سر یکدیگر ذکر کرد تا بیان مطلب صورت علمیت بخود بگیرد و درک حقایق جغرافیایی بسهولت ممکن شود. رعایت دو نکته فوق الذکر محقق جغرافیا یا معلم آن را مجبور می کند که برای مطالعه یا تدریس خود طرق مخصوصی اختیار کند و با استخدام آنها پیش برود تا بمقصود خود که کشف حقایق یا تعلیم آنهاست بسهولت برسد. برای تدریس جغرافیا چهار طریقه است که دوبدو عکس یکدیگرند اینک شرح هر کدام: 1- یک وقت ممکن است معلم درس خود را از بیان احوال مدرسه و شهر و مملکتی که در آنجا ساکن است شروع کند و بوسیله پیش بردن تدریجی دامنهً صحبت و توسعه دادن موضوع بحث خود را ببیان احوال کره زمین برساند و باین وسیله روابط و بسنگی محلی را که منظور او بیان جغرافیای خصوصی آنست با کره ارض کشف نماید در این صورت ابتدا از اتاق درس و حیاط مدرسه ابتدا میکند و بعد از بیان خصوصیات و تعیین جهات آنهابامکنه و مزارع اطراف سپس بشکل شهر میرسد و بعد از تشخیص نسبت مدرسه به شهر محل وقوع شهر را در مملکت معین و احوال مملکت را بیان میکند بعد میگوید که مملکت جزء کدام قطعه و نیمکره است سپس بذکر کلیات جغرافیای کره میپردارد. این طریقه مزایای بسیار دارد از جمله چون ذهن از امکنه و محلهای معلوم بطرف نقاط مجهول متوجه میشود اساسی تر بنظر می آید. بعلاوه شاگرد ابتدا اطلاعات کافی از مسکن و مملکت خود پیدا میکند بعد بنواحی دور دست دنیا مشغول میشود ولی در عوض چون معلم در اعمال این طریقه مجبور است مطالب مکرر بگوید وقت زیاد لازم است بعلاوه چون ذهن انسان طبیعه در مطالعه و تماشا همه وقت میل دارد ابتدا از مناظر یا موضوع مطالعه نظر کلی اجمالی پیدا کند بعد بتحقیق خصوصیات بپردارد این طریقه تا حدی نظر را محدود و ذهن را از توجه بکلیات منصرف مینماید.2- طریقه عکس راه فوق اینستکه معلم ابتدا بذکر کلیات احوال کره شروع کندبعد سطح کره را از روی بعضی نظریات اساسی تقسیم نماید و بهمین ترتیب هر تقسیمی را هم بتقسیم دیگری تا بناحیه ای که تدریس جغرافیای آن منظور است برسد در اینصورت البته ابتدا زمین را باب و خشکی تقسیم میکند بعد خشکیها را ببراری و براری را بقطعات و قطعات را بممالک و بهمین ترتیب موضوع مطالعه و تدریس را کوچک میکند تابناحیه یا شهر یا مکان منظور میرسد این طریقه از طریقه سابق خیلی بهتر است زیرا که اولا بخوبی موقع و نسبت ناحیه منظور ما را بسایر نواحی عالم و محل آنرا در روی کره بشکل طبیعی مشخص میکند ثانیا علل ریاضی و نجومی بسیاری از عوارض جغرافیایی را قبل از پرداختن بخصوصیات جغرافیایی محل بمامیفهماند مثل تغییر شب وروز و فصول و عرض و طول جغرافیایی ثالثا با طبیعت ذهن انسان یعنی توجه از کلی بجزئی و از بزرگ بکوچک و از مفصل بمجمل است مطابقت دارد.

طرز تدریس جغرافیا2

تعریف جغرافیا : جغرافیا علمی است که از اوضاع سطح زمین و عوامل و قوای طبیعی و آثار و عوارض آن بحث مینماید و در صورتیکه آنرا با نظر حکمتی تدریس کنند نظر عمده متوجه طبقه بندی آثار جغرافیایی و بیان علل و نتایج آنها و قوانین کلی ثابته ایست که بر این آثار حاکمند. چون در بیان اوضاع سطح زمین پای تمام علوم انسانی راجع به کره ارض در میان می آید و جغرافیا از آنها کمک میگیرد ممکن است تصور شود جغرافیا بخودی خود علم مخصوصی نیست بلکه مجموعه ای از اطلاعات و قوانینی است که از علوم مختلفه گرفته شده و تحت عنوان خاصی در آمده . این تصور در بادی نظر صحیح می نماید ولی از مقایسه تعریف جغرافیا با تعریف سایر علوم مربوطه بزمین معلوم می شود که جغرافیا علم خاصی است و از میان علوم فوق الذکر موضوع هیچیک بحث و تحقیق در اوضاع حالیه سطح زمین که موضوع خاص جغرافیاست نیست. تقسیمات جغرافیا : طبیعی ترین تقسیمات جغرافیا اینستکه آنرا بدو قسمت تقسیم کنیم: جغرافیای طبیعی و جغرافیای سیاسی . جغرافیای طبیعی قسمتی است که از عوارض طبیعی سطح کره گفتگو میکند و شامل خاک و آب وهوا و توزیع نباتات و حیوانات و جنس معدنیات و غیره می شود ولی جغرافیای سیاسی از تغییراتی بحث مینماید که انسان در نتیجه تشکیل هیئت اجتماعیه در سطح زمین داده از قبیل تاسیس ممالک و انشاء بلاد و مقتضیات و خصوصیات سیاسی و اجتماعی هر کدام مثل بیان جمعیت و اخلاق و عادات و طرز حکومت و معیشت و غیره. چون در جغرافیای طبیعی غالبا ببیان علل آثار توجه میکنند و روابط علت و معلول اوضاع حتی اوضاع سیاسی را بیشتر تابع مقتضیات و عوارض طبیعی اند تحقیق مینمایند بعضی اوقات جغرافیای طبیعی را فلسفه جغرافیا هم میخوانند.غیر از این تقسیم بعضی تقسیمات دیگر هم برای جغرافیا ذکر میکنند.مثل جغرافیای محلی و جغرافیای توصیفی و جغرافیای ریاضی و تاریخی و غیره ولی این تقسیمات هر کدام معنی مخصوصی دارند و نمی توان آنها را در موقع تقسیم بندی کلی و علمی جغرافیا طرف توجه قرارداد.

طرز تدریس جغرافیا

روز گذشته دوست عزیز و فرزانه این سالها ی پرملال، جناب آقای دکتر شایان مقاله را در اختیارم گذاشت که همچون همه مطالب ایشان خواندنی بود برای استفاده دوستان بخشی از این مقاله را با همان نگارش ارایه می کنم . مقاله به قلم دکتر عباس اقبال آشتیانی از پیشکسوتان آموزش جغرافیا در ایران است که هشتاد سال قبل نگاشته شده تصورم بر این است که یکی از نیاز های هر معلم جغرافیای امروز آن است که از گذشته حرفه خود اطلاعاتی داشته باشد. شاید تجربیات تاریخی در آموزش جغرافیا را بتوان در مقایسه با وضع موجود برای ترسیم آینده بهتر بکار گرفت طرز تدریس جغرافیا , به قلم آقای میرزا عباس خان اقبال آشتیانی ؛ مجله تعلیم و تربیت ، شماره اول ، سال اول ، فروردین 1304 صفحه5 یکی از جمله علومیکه امروزه در ممالک متمدنه مورد توجه کلی است و از تعلیم آن استفاده های بزرگ به عمل می آید ، علم شریف جغرافیاست که بلا شبهه در توسعه ذهن و بسط فکر و باز کردن نظر و تحریک ذوق و افادات عملی در میان علوم کمتر نظیر دارد ولی از بدبختی در مدارس ما همانطور که بطرز تدریس عموم علوم توجه شایانی نمیشود و اسباب و ادوات لازم فراهم نیست ، جغرافیا را هم بشکل خوبی تدریس نمیکنند بلکه بجهاتی میشود گفت این فن مفید در این راه از همه بدبخت تر است بهمین جهت هم ممکن است محصلی شش سال جغرافیا بخواند و مقدار زیادی اصطلاحات و اسامی خاص را به زحمت و غالبا غلط در مغز خود جا دهد ، آنوقت تازه تشخیص دست چپ از راست برای او مشکل و محتاج به فکر باشد و نسبت بلاد مختلفه مملکت خود را با یکدیگر یا موقع ایران را نسبت بممالک اطراف و سایر نواحی دنیا نداند. در مدارس ابتدایی ما معمولا وقتیکه معلم از در وارد می شود یکی از کتابهای شاگردان را که از قضا ببدترین وضعی ترتیب و طبع شده می گیرد و از آن رو چند صفحه می خواند- اگر زبان خارجه نداند و از معلومات جغرافیایی هم بی بهره باشد به وضعی اسامی خاص را غلط و سرو دست شکسته می خواند و تلفظ میکندکه بکلی صورت حقیقی و تلفظ صحیح از بین میرود . اگر خیلی ذوق و مجال داشته باشد لغات مشکله آن درس قرائتی را بفراخور فهم خود بیان کرده به سوالات و اشکالات ساده شاگردان جوابهایی میگویدو بیشتر آنها را از راه استدلال و تحریک حس توهم و فکر یا مقایسات و تشبیهاتی که اصلا مشبه به آن را شاگرد ندیده یا قابل درک و در خور فهم او نیست قانع مینماید بدون آنکه نقشه یا آلات و اسبابی برای تدریس و توضیح مطالب داشته باشد یا لااقل بیانات خود را با بعضی استشهاد های محلی و شرح و تفصیلهای تاریخی ساده و شیرین و تجارب و عملیات مختصر توام کند و ذوق و طبع محصلین را با این تدابیر مایل و استعداد شانرا برای فهم و قبول مطالب حاضر نماید. تدریس جغرافیا در مدارس ما فقط یکنوع قرائتی است از روی بعضی کتب بد چاپ مشکل مغلوط – وظیفه معلم در صورتیکه جدی و علاقه مند باشد تدریس این کتاب و تصحیح اغلاط و توضیح لغات مشکله درس و تکلیف شاگردان حفظ کردن عین متن آن کتاب و یاد گرفتن یک عده اصطلاحاتی است که با این وضع مفهوم ومعنی آنها را هم نمی فهمد و اگر هم برای توضیح مطلب وسیله ای باشد فقط همان اشکال و نقشجات کتاب چاپی است که غالبا بواسطه ریختگی چاپ و بی توجهی در رسم و گاهی هم غلط بودن برای طفل مبتدی قابل استناده که نیست سهل است گمراه کننده نیز می شود.تمام این معایب البته ناشی از کمی تجربه و معلومات معلم نیست بلکه یک قسمت عمده آن بواسطه فقدان وسایل لازم از قبیل کتاب و نقشه و کره و آلات و ادوات مخصوص تدریس جغرافیا و اینگونه اسبابی است که فراهم بودن آنها خود تا حدی معلم کم تجربه و بی ذوق را هم مجرب می کندو سر ذوق می آورد و بسیاری از نواقص کار را رفع مینماید-اینک نگارنده این سطور مختصر تجاربی را که در ضمن چند سال تدریس جغرافیا بدست آورده و طرقی را که باید در تدریس آن بکار برد تا شاگرد زودتر مطلب بفهمد و بیشتر استفاده کند بمعرض مطالعه قارئین محترم میگذارد باشد که مفید افتد.